روزنامه ایران شماره 4947.گوشه ای از شاکیان

گروه شوک: ادعاهاي عجيبي دارند! اصرار مي‌کنند هر چه ديده و شنيده‌اند توهم نيست! مي‌گويند تحت سلطه صداهاي غيبي هستند! از اشعه نامرئي و سوزنده فضاي اينترنتي مي‌ترسند شش زن و مرد تهراني در سطح‌هاي فرهنگي و اجتماعي متفاوت ماجراي شگفت‌انگيزي را پيش روي داديار  دادسراي جرائم رايانه‌اي گذاشته‌اند.

يکي مي‌گويد با ستاره نيما در عالم غيب حرف مي‌زند و جالب اينکه او هر چه دستور مي‌دهد بايد انجام بدهد، ديگري ادعاهاي جالب‌تري دارد وي مي‌گويد اصلا کامپيوتر ندارد، اما با شرايط مشابهي روبه رو است شايد شنيدن داستان‌هاي خارق‌العاده اين شش زن و مرد تصوري به وجود آورد که آنان توهم دارند، اما اين يک واقعيت است! خيلي‌ها در سراسر جهان با چنين مشکلاتي مواجه هستند. شايد يکي از پيچيده‌ترين معماهاي جهان شنيده شدن صداي موتوسيکلتي باشد که هر لحظه دورتر مي‌شود و در کل اروپا همه آن را شنيده‌اند خصوصاً در جزيره‌اي واقع در جنوبي‌ترين بخش اين قاره و هنوز هيچ کس نمي‌داند اين صداي غريب چيست؟!

 

از سال‌ها پيش در دادسراهاي مختلف تهران و ايران پرونده‌هايي کليد خورده است که در آن مقامات قضايي و پليس به نيروهاي متافيزيکي برخورده​اند و هيچ‌گاه منبع اين صداها و نورها مشخص نشده است. اين بار وقتي شش زن و مرد با ادعاهاي مشابه و در فاصله‌هاي زماني خاص به طرح شکايت پرداختند داديار پرونده براي نخستين‌بار به تحقيقات علمي پرداخت و خود را در برابريک پرونده اقتصادي معروف و البته مخرب ديد که کل جهان را زير سيطره خود فرو برده است.

 

نيروهاي غيبي

نخستين بار مرد جواني به شعبه دوم دادسراي ناحيه

31 جرائم رايانه‌اي تهران مراجعه کرد و ادعاي عجيبي را

پيش روي داديار قرار داد. وي گفت: چندماه پيش در خانه‌ام نشسته بودم. وقتي به کامپيوتري که در گوشه اتاقم بود خيره شدم ناگهان سروصداهاي عجيبي را در گوشم شنيدم. صداهاي ترسناکي بود که مرا تحت تأثير قرار داد و مي‌خواست مرا اسير خواسته‌هاي خود کند.

در برابر اين صداها هيچ مقاومتي نمي‌توانستم انجام بدهم. ناخواسته تسخير شده بودم و بايد تن به خواسته‌هاي صداها مي‌دادم.

وي ادامه داد: صداي چند بازيگر سينما و تلويزيون بود که از من مي‌خواست تسليم خواسته‌هايشان شوم. آن روز پشت کامپيوتر نشستم باز هم صداهاي بازيگران عجيبي داشتند که باورکردني نبود. صداها کاملاً مرا تسخير کرده بودند. هيچ اراده‌اي از خودم نداشتم.

وحشت به جانم افتاده بود. اين صداها در زندگي‌ام تأثير بدي گذاشته بود. مي‌ترسيدم از خانه بيرون بروم چون بايد هر کاري را با دستور آن صداها انجام مي‌دادم. ديگر خسته شده‌ام. تصميم گرفتم براي شکايت از اين صداها به دادسرا بيايم.

در حالي که ابتدا تصور مي‌شد اين مرد به خاطر

مشکلات روحي و رواني چنين ادعاهايي دارد يا تحت تأثير داروهاي خواب‌آور و آرامبخش است، داديار پرونده با

شکايت ديگري مواجه شد. در حالي که بررسي‌ها ادامه داشت مرد ديگري شکايت مشابهي را پيش‌روي بازپرس

قرار داد. اين مرد گفت: مدت‌هاست که صداهاي عجيبي در گوشم شنيده مي‌شود‌تا جايي که آنها از من

خواستند براي شکايت به دادسرا مراجعه کنم. وي ادامه داد: با وجودي که در خانه اينترنت و کامپيوتر نداريم، اما

 

صداها از طريق دنياي مجازي وارد خانه‌مان مي‌شوند و صداهايمان را شنود مي‌کنند. تأثير اين صداها در

زندگي‌مان به حدي است که باعث شده بين من و همسرم اختلاف پيش آيد. همسرم مدت‌ها پيش مرا

ترک کرد و به خانه پدري‌اش رفت. همسايه‌ها از طريق دنياي مجازي از زندگي‌مان با خبر بودند. من و همسرم

را تهديد مي‌کردند و اکنون هم مرا وادار مي‌کنند هر کاري را انجام دهم. در برابر اين صداها مقاومتي ندارم و

نمي‌دانم چه بايد کرد. هر روز به هم ريخته‌ام آنها به من دستور مي‌دهند که تسليم خواسته‌هايشان شوم و اين

وضع مرا کلافه کرده است.

با اين ادعاهاي مشابه داديار ترزي خود را در برابر

شکايت‌هايي عجيبي ديد که 2 مرد با شنيدن صداهاي متافيزيکي هيچ کنترلي در زندگي خود نداشته و

نمي‌توانند کارهاي خود را اداره کنند. اين مردان تابع نيروهاي غيبي بودند. ادعاي باورنکردني اين بود که يکي

از 2 مرد حتي در خانه‌اش کامپيوتر و اينترنت نداشت ولي اين شکايت را مطرح کرده بود. در شاخه نخست،

داديار جرائم رايانه‌اي به پليس دستور داد تا به بررسي زندگي دو مرد مرموز دست بزنند. تحقيقات نشان

مي‌داد که اين مردان، مواد روانگردان نيز مصرف مي‌کنند و اين توهمات مي‌تواند زاييده خيال و تصورات فکري آنها

باشد، اما واقعاً همين دليل ادعاهاي آنان بوده است؟!

ادعاهاي مشابه

در حالي مي‌رفت اين پرونده‌ها از نظر تيم قضايي و پليسي بسته شود، يک زن به دادسراي جرائم رايانه‌اي

رفت و در ادعاي مشابهي عنوان کرد: ذرات آب در همه جا هستند. اين قطرات اختيار را از من گرفته‌اند. هر کاري

مي‌خواهم بکنم مانع مي‌شوند و با دستورات عجيبي از من خواسته‌هاي غير منطقي‌اي دارند. همه حرکات مرا

تحت نظر گرفته‌اند و مي‌خواهند من به کارهايي دست بزنم که هرگز در زندگي انجام نداده‌ام. آنها من و

خانواده‌ام را تحت کنترل خود دارند و هر آنچه را انجام مي‌دهيم مي‌بينند. اين قطرات مثل سنسور عمل

مي‌کنند هر کاري انجام مي‌دهم هشدار مي‌دهند.

صداهاي عجيبي دارند و مدام در گوشم نجوا مي‌کنند در حالي که بررسي‌ها درباره اين ادعاي جديد ادامه.

داشت، داديار ترزي با شکايت مشابه ديگري نيز روبه‌رو

شد که از صداهاي متافيزيکي و نيروهاي غيبي و تأثيرات

آنان در زندگي‌اش داستانسرايي مي‌کرد. اين زن جوان پيش روي داديار شعبه سوم دادسراي جرائم رايانه‌اي

قرار گرفت و گفت: مدتي است که وقتي پشت کامپيوتر مي‌نشينم و مشغول کار با دستگاه هستم بدنم

مي‌سوزد. اشعه‌هايي بدنم را مي‌سوزاند و از درون آتش مي‌گيرم. وقتي از کامپيوتر دور مي‌شوم ديگر اشعه‌ها

 

نمي‌توانند به من صدمه‌اي برسانند پرونده‌ها خيلي پيچيده شده بودند، داديار ترزي در برابر.

ادعاهايي قرار داشت که هر روز با روند عجيبي مطرح مي‌شد با شکايت‌هاي جديد دوباره پرونده تشکيل شد و

بررسي‌هاي پليسي نشان مي‌داد که هيچ قطره‌اي در زندگي زن وجود ندارد که به صورت سنسور بخواهد

عمل کند و باعث کنترل وي شود. در شاخه ديگر وقتي زن ديگري به پزشکي قانوني مراجعه کرد آزمايشات

نشان داد اشعه‌هاي مطرح شده در پرونده که به وي صدمه رسانده است هيچ آثار باليني ندارد و روي بدن

وي آثار زخم مشاهده نشده است و احتمالاً به خاطر خوردن قرص‌هاي اعصاب و روان است که اين دو زن در

توهم و خيال خود بستر صداهاي ناهنجار را در زندگي روزمره رواج داده‌اند و هيچ نيروي ماورايي در زندگي آنها

رخنه نکرده است.

درحالي که تصور مي‌شد اين شکايت‌ها تنها ميان گروهي ديده مي‌شود که در شرايط روحي مناسبي

نيستند، اما مشابهت ادعاها عجيب و معمايي بود تا اينکه 2 ادعاي ديگر مطرح شد که تحقيقات پليسي و

قضايي را مصمم کرد تا با باور به چنين حوادث شگفت‌انگيز آن را جدي بگيرند. يک زن و يک مرد ديگر که

در رتبه‌هاي مهم کاري بودند و در تخصص خود نه تنها اسم و رسمي داشته، بلکه داراي شخصيت اجتماعي و

فرهنگي مناسبي بودند در چنين مخمصه‌اي خود را گرفتار ديدند. ادعاي اين زن و مرد خيلي مشابه بودند،

آنها گفتند: روي صفحه‌هاي مشکي کاغذ مرداني را مي‌بينيم که هر ثانيه باهم در جنگ و ستيز هستند.

مردان صفحه مشکي زندگي ما را کنترل مي‌کنند وهر لحظه از ما خواسته‌هايي دارند. مي‌دانند خانواده ما چه

کارهايي انجام مي‌دهند و حرف‌هاي ما را شنود مي‌کنند. در گوشمان نجوا مي‌کنند و خواسته‌هايشان را

مطرح مي‌کنند. آرامش را از ما سلب کردند و لحظه‌اي رهايمان نمي‌کنند دائماً در حال امر و نهي کردن

هستند. تصميم گرفته بوديم ديگر به صداهايشان توجهي نکنيم، ولي آنها ما را زير نظر دارند و حرکات و

رفتارهاي ديگر اعضاي خانواده‌مان را شرح مي‌دهند پرونده به مرحله باورنکردني وعجيبي رسيده بود. داديار

ترزي پس از دو فرضيه نخست که ممکن بود اين زنان و مردان از مواد روانگردان يا قرص‌هاي اعصاب استفاده

کرده باشند با شکايت‌هايي مواجه شده بود که اين زن و مرد هرگز در زندگي به سمت مواد يا نزد پزشک نرفته

بودند. در فرضيه سوم داديار جرائم رايانه‌اي تصور کرد ممکن است در خانه اين افراد دستگاه‌هاي شنود يا

دوربين کار گذاشته شده باشد و کساني قصد آزار و اذيت رواني آنان را دارند. با اين فرضيه کارآگاهان دستور

يافتند تا در زندگي آنان رخنه کنند تا صداهاي عجيب را رصد کنند. تحقيقات يک ماهه از خانه و محل کار اين

 

گروه از زنان و مردان نشان مي‌داد که هيچ دستگاه و ابزاري در 500 متري آنها نصب نشده است تا کسي

بتواند با اين وسيله محرک فضاي ماورايي در خانه و محل کار 6 زن و مرد باشد و آنها را آزار دهد.

لينک اصل مقاله در سايت روزنامه ايران

 

چه نتیجه ایی می توان از این مقاله گرفت:

در مقاله روزنامه ایران که مهاجمان چه کسانی هستند و چگونه اشخاص را کنترل می کنند یک مطلب بسیار

مهم گم است:

اگر این پروژه وابسته به پروژه هارپ باشد، باید همدستانی در همسایکی اشخاص قربانی وجود داشته

باشند که با دستگاه های مخصوص  از آنان جاسوسی کرده وسیگنال های تقویت شده را به ماهواره می

فرستند.

آنان چه کسانی هستند و چگونه به همسایگی قربانیان راه پیدا نمودند را باید یافت.

در آخر باید اضافه کنم که شکایت کردن از مهاجمان نه تنها ضرری ندارد، بلکه مردمان را مطلع می سازد و دیگر

قربانیان نیز می فهمند در این گرداب تنها نیستند شکایت شش شاکی مذکور در روزنامه ایران که تا کنون.

نیز بیشتر شده اند در :

دادسرای ویژه جرایم رایانه ، خیابان شریعتی نرسیده به

سه راه طالقانی،  کوچه  فرهاد2، ناحیه 31، شعبه 3

و پیگیری آن نیز در :

پلیس فتا،  خیابان مرودشت