مقاله ی از دانشگاه فیزیک روسیه در مورد امواج الکترومغناطیسی کنترل ذهن بخش دوم
کنترل ذهن الکترومغناطیسی
اکنون تکنولوژی عصبی مدرن مورد مطالعه قرار میدهیم که میدانهای EM نقش اساسی را در آن بر عهده دارند. هر تکنولوژی که بر روی سیستمهای عصبی مرکزی مخصوصا مغز تمرکز کند تحت عنوان تکنولوژی عصبی شناخته میشود. تکنولوژی عصبی روشی است که معمولا به چند دسته تقسیم میشود: مخرب در مقابل غیرمخرب و یا تصویربرداری منفعل در مقابل دستکاری فعال. همچنین ممکن است این تکنولوژی بعنوان یک تکنیک بلادرنگ در نظر گرفته شود. که در ان پردازش عصبی بهطور مستقیم نشان داده شده و سپس متوسط سیگنالهای ورودی ارائه میگردد و بطور متوسط در طول زمان و مکان جمعآوری اطلاعات مفید منجر به کاهش سطح نویز میشود. با توجه به کنترل ذهن EM و با در نظر گرفتن روش غیرمخرب توجه کمی به کمیت زمان میشود که در نتیجه عبارات "ذهنخوانی" و"نقشهبرداری ذهن" برای تصویربرداری منفعل و عبارت "تحریک مغز" برای دستکاری فعال در نظر گرفته میشود.
تصویربرداری رزونانس مغناطیسی
تصویربرداری رزونانس مغناطیسی تکنیکی است که بطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. دهها هزار واحد MRI در سراسر جهان در درجه اول برای تمرین و تحقیق پزشکی طراحی شده است.این تکنیک تصاویری با کیفیت بالا از داخل بدن افراد فراهم میکند. انواع دستگاه MRI مختلف توسط تولیدکنندگان متفاوت ساخته شده است. MRI بر اساس فیزیک رزونانس مغناطیسی هستهای (NMR) کار میکند.
اصول اساسی (NMR) حرکت چرخشی میباشد. ماده شامل اتمهاست و هر اتم دارای یک پوسته الکتریکی و یک هسته میباشد. برخی از هستهها دارای یک ذره کوچک جفت نشده (پروتون یا نوترون) میباشند که این ذره مانند سوزن قطبنما دارای گشتاور مغناطیسی است. در یک dcMF گشتاور مغناطیسی هستهای مانند نوک یک وسیله چرخان در میدان گرانشی عمل میکند که در این حالت فرکانس تغییر جهت محور چرخش متناسب با استحکام NMR میباشد که این فرکانس، فرکانس NMR نامیده میشود. هنگامی که از این فرکانس یک acMF اضافی، گشتاورهای مغناطیسی را تحریک میکند، آنها شروع به انتشار تابشهای RFEM میکنند. MF های فرکانسهای دیگر نمیتوانند گشتاورهایی را بوجود بیاورند که منجر به انتشار تابش شود. به همین خاطر این اثر یک اثر رزونانسی میباشد.
سادهترین روش استفاده از اسکنرهای MRI بصورت زیر میباشد: dcMF به آرامی بر روی جسم مورد اسکن حرکت کرده و سپس در فرکانس NMR از acMF شرایط رزونانس تنها در یک ناحیه کوچک از جسم که معمولا تکه نازکی از ان میباشد، برقرار میشود. تشعشعات RF ضعیفی از این تکه نازک منتشر میشوند که این تکه نازک توسط آنتن حلقوی خاصی برداشته شده و به یک کامپیوتر منتقل شده است. سپس dcMF بگونهای تغییر میکند که شرایط رزونانس در تکه بعدی مجاور برقرار شود. بعد از اسکن حسم در سه بعد برنامه کامپیوتری، توزیع سه بعدی را با استفاده از تابشهای منتشر شده توسط هسته بازسازی میکند. بیشتر چگالی اتمها و مولکولهایی که دارای این نوع هسته هستند، تابش قدرتمندی را منتشر میکنند. دستگاههای مدرن واقعی دارای پروتکل پیچیدهای شامل قطارهای پالسی acMF تکراری هستند. همه هستههای مغناطیسی برای MRI مناسب نیستند. این کار فقط میتواند در هستههای فراوان طبیعی انجام شود. معمولاً بطور گسترده از هسته موجود در مولکول آب H2O وبسیاری از مولکولهای مهم بیولوژیکی دیگر استفاده میشود. توزیع عناصر بافت اطلاعات فراوانی را بدست میدهد. توزیعی که در مطالعات MRI بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از : ، ، ،،، و ...
برای تشخیص تغییرات سریع در یک عضو مانند ناحیهای از مغز حین عملیات شناختی، اسکنهای سریع مورد نیاز است با این حال روشن است که سریعترین اسکن دارای بدترین کیفیت میباشد. تنها روش برای افزایش اندازه dcMF این است که چگالی تابش هسته بعنوان نیروی چهارم سریع شده و باعث افزایش قدرت MF شود. بنابراین میدانهای مغناطیسی قوی با اندازه چند تسلا در مطالعات عملکرد MRI مورد استفاده قرار میگیرند. دقت زمانی و مکانی در این دستگاهها به ترتیب بر حسب ثانیه و میلیمتر میباشد. به همین علت FMRI در تحقیقات مغزی بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. یعنی سیگنالها از نواحی مغزی در چند میلی ثانیه جمعآوری میشوند که این زمان برای مطالعه عملکرد خاص آنها کافی است.
قدرتمندترین دستگاههای MRI در دانشگاههای Illinois و Minnesota با T 4/9 کار میکنند. که وزن آهنرباهای موجود در این دستگاهها هزاران تن میباشد. ممکن است استفاده از این دستگاهها بعلت هزینه و مشکلات بهداشتی برای بیماران به دنبال دارد، کمتر باشد. اگر چه عوارض جانبی در استفاده از MRI وجود ندارد اما در مورد عوارض طولانی مدت آن نظرات مختلفی وجود دارد.
گزارش شده که دستگاههای MRI جدید میتوانند نورونهای مغز را تعقیب کنند که این کار یک استعاره است چرا که تعداد نورونهای مغز انسان 1011 تاست و ردیابی تنها یک نورون به وضوح نامحدودی احتیاج دارد ظاهراً نواحی مغز که به نورونها متصل شدهاند به جای خود نورونها ردیابی میشوند.
در عین حال نقشهبرداری مغز میتواند اطلاعات فراوانی را فراهم کند. حتی اگر 12 قسمت از مغز با توجه به عملکردی که دارند هر کدام با دو حالت ممکن فعال یا غیرفعال حساب شوند تعداد حالات کل exp(2n/3)/B میشود یعنی حدود یک هزار حالت مغز میتواند نشان داده شود. از آنجایی که وضوح روش نقشهبرداری مغز تا حدودی بیشتر بوده و این وضوح به مرور افزایش مییابد لذا نقشهبرداری مغز یک ایده عالی به حساب میآید. اگر موانع اخلاقی وجود نداشت این روش میتوانست کاربردهای عملیاتی زیادی علاوه بر پزشکی داشته باشد.
با این حال محدودیتهای فیزیکی شدیدی برای برنامه کاربردی MRI وجود دارد. بعنوان مثال یک مجموعه از دستگاههای نقشهبرداری مغز میتواند در فرودگاهها الگوی مغزی مسافران را نشان داده و تروریستها را شناسایی کند. اما باید به یاد داشته باشیم که دستگاههای MRI مدرن از میدانهای مغناطیسی استاتیکی قوی در حد تسلا استفاده میکنند و بطور عمده چند دقیقه طول میکشد تا بتوان سر فردی را که ثابت ایستاده، اسکن کرد. با میدان مغناطیسی قویتر و زمان بیشتر میتوان به تصاویری با وضوح بیشتر دست یافت. حتی در این حالت نیز باید تمام اشیا فلزی نزدیک به سر را دور نگه داشته و سر را در نزدیکی دستگاه قرار داد. یعنی بدون اینکه یک فرد مطلع و آماده داشته باشیم نمیتوانیم اسکن مغز را انجام دهیم. اما اگر اشخاص از انجام آزمایش مطلع باشند در اینصورت افراد خواهند دانست که چه نوع افکاری را برای ذهنخوانی آماده کنند.
محدودیتهای فیزیکی ذکر شده شامل (MF قوی و نیاز به زمان طولانی برای اسکن و ثابت نگهداشتن افراد) اصول اساسی هستند که در جریان پیشرفت علمی نمیتوانند برطرف شوند. اما یک روش مغناطیس سنجی قوی وجود دارد که نیازی به MF قوی ندارد. که این روش اسکن MRI مانند، تقریبا توسط DARPA حمایت میشود. در این روش میتوان از پرتوهای نوری جهت اسکن از فاصله دور استفاده کرد. اما این روش یک تکنیک نوپا میباشد. چنین میدانهایی، میدانهای قوی نامیده میشوند چرا که میلیونها مرتبه از میدان مغناطیسی زمین قویتر هستند.
حتی با استفاده از این راهکارهای پیشرفته نیز نمیتوان افکار را بطور مستقیم خواند. تنها چیزی که اکنون ممکن است تشخیص افکار یا احساسات رخ داده شده میباشد. باتوجه به کنترل ذهن EM بجای موقعیت مکانی و زمانی نورونها بیشتر به مفاهیم افکار علاقهمندیم. ظاهرا مفاهیم و احساسات در بین نورونهای مغز توزیع شدهاند لذا تا مدت مدیدی با استفاده از روشهای علمی نمیتوان به آنها دست یافت. البته روش توموگرافی انتشار پوزیترون (PET) بعنوان یک روش پزشکی است که میتواند تصاویر سه بعدی از فرایندهای بدن انسان تولید کند، در نظر گرفته نمیشود چرا که در این روش بدن انسان در معرض مواد شیمیایی رادیواکتیو قرار میگیرد.
مغزنگاری مغناطیسی
مغزنگاری مغناطیسی یا MEG با تکنیک SQUID (دستگاه رابط کوانتومی ابررسانا) شروع شد. SQUID اندازهگیری FM ها را حتی تا 10-15 تسلا فراهم میکند. در حالی که فعالیت الکتریکی بافتهای عصبی مغز، MF هایی سه برابر بزرگتر تولید میکنند. اندازهگیری بیومغناطیسی با استفاده از تکنیک SQUID بهتر است چرا که با استفاده از انتشارات مغناطیسی، سرطان را از تودههای خوشخیم تشخیص میدهد.
معمولا فعالیتهای مغناطیسی مغز توسط مجموعهای از SQUIDها که در نقاط مختلف کلاه سر تعبیه شدهاند، ثبت میشوند. با این کار احتمال بازسازی توزیع 3 بعدی از فعالیتهای مغز فراهم میشود. سیگنالهایی که از SQUID میآیند توسط سیستم دریافت دادههای کامپیوتری، ثبت شده و توسط تکنیکهای محلیسازی منبع، پردازش میشوند. این تکنیکها، الگوریتمهای نرمافزاری هستند که فعالیتهای بخشهای مختلف مغز را به شکل سیگنال درمیآورند. سپس دادهها نمایش داده شده و ممکن است توسط افراد با اهداف مختلف تفسیر شوند. در مقایسه با EEG، MEG دارای وضوح و دقت بیشتری است. انواع مختلفی از دستگاههای MEG وجود دارد. پیشرفتهترین سیستمها توسط Electa تولید شدهاند که دارای 510 تا SQUID و 360 تا کانال MEG با نرخ نمونهبرداری 5 کیلو هرتز هستند. در حال حاضر MEG بعنوان روش کارآمد و پیچیدهای برای ردیابی فعالیت مغز است که بصورت بلادرنگ کار میکند.
با تمرکز بر روی تصاویر با بیشترین وضوح متوجه میشویم که تصویر دادههای MEG نیازمند درک ویژگی آناتومی اشخاص میباشد که این کار نیازمند ترکیب MEG با سایر روشهای نقشهبرداری مانند MRI یا NMR میباشد. بطور کلی روش محلیسازی منبع یک مدل پایه با روند مهم میباشد که دارای محدودیتهای طبیعی از نظر دقت و صحت توزیع فضایی فعالیتهای مغزی است. با این حال، این، مانع از تحلیلهای مغزی MEG برای فعالیتهای مرتبط با حرکات دست نمیشود. پردازش اعضای بدن انسان و پردازش دانگ صوتی با قرارگیری در معرض تحریکهای بصری و شنوایی در برخی از تحقیقات انجام شد.
ظاهرا تکنیک MEG در حال حاضر قابلیت تشخیص فعالیتهای ذهنی ناشی از محرکهای مختلف طبیعی را داراست. جالب است که الگوهای MEG اجازه تشخیص پاسخهای عصبی مرتبط با تصحیح زبانی ساختار عبارات را میدهد. در عین حال هیچ نشانهای در نشریات علمی یافت نشد که بتواند توسط MEG، اندیشهها و اهداف فردی را که پیشاپیش اتخاذ شدهاند را تشخیص دهد. به همین علت ذهنخوانی به معنای مستقیم وحود ندارد. باید توجه داشت که دقت و حساسیت مکانی MEG به شدت به نزدیکی سنسورهای SQUID به سر وایسته است. محدودیتهای فیزیکی ساده موجب میشوند که هیچ MEG نتواند در فاصله بیش از 0.5 الی 1 متر کار کند. گزارش (Pinnea and Hall) به حمایت از امکان ذهنخوانی توسط تحلیل EEG ارائه شده است. اثبات شده است که پاسخهای EEG در مورد گفتار پنهانی در واقع گفتار واضح در یک موضوع را تقلید میکند. به همین خاطر است که افکاری که همراه با گفتار پنهانی هستند منجر به فعالیت عضلانی میشوند که به نوعی گفتار آشکار میباشد. احتمال اساسی تشخیص چنین تفکراتی با تحلیل الگوهای EEG ممکن است. هیچ کدام از نویسندگان نشریات مجلهای این گزارش را دنبال نکردند بنابراین ممکن است حدس بزنیم که آنها در تحقیق ایدههای خود در آن زمان شکست خوردهاند. اما در حال حاضر با توسعه سریع لوازم اندازهگیری دقیق فیزیکی این ایده احیا شده است. دانشمندان ناسا خواندن با صدای آرام را با استفاده از سیگنالهای عصبی که در گلو بطور مخفیانه کنترل میشوند، کشف کردهاند. در آزمایشات اولیه سنسورهای کوچک روی گردن میتوانند سیگنالهای عصبی را به کامپیوتر منتقل کنند که در کامپیوتر با استفاده از برنامه خاص این سیگنالها تبدیل به کلمات میشوند. از سوی دیگر برخی از پارامترهای ساده گفتار و بینایی پنهانی توسط FMRI قابل تشخیص است. ممکن است فرض کنیم که ترکیبی از این دو تکنیک میتواند چیزی شبیه به ذهن خوانی باشد که در واقع این امر میتواند به جای "ذهنخوانی" منجر به " استراق سمع ذهن" شود.
تحریک و کنترل مغناطیسی مغز
تحریک و کنترل مغناطیسی مغز یا TMS همانطور که از نامش مشخص است به معنای تحریک مغز توسط میدان مغناطیسی خارج از جمجمه سر میباشد. که یک روش ساده و ارزانی است که اجازه میدهد نقاط محلی مغز تحریک شوند. این روش از سال 1980 توسعه یافت و معلوم نیست که چرا قبل از آن شناخته نشده بود. در TMS یک الکترومغناطیس یا القاگر در نزدیکی جمجمه قرار گرفته و زمانی که سلف با یک جریان الکتریکی پالسی کار میکند، یک پالس مغناطیسی تولید میشود. MF از طریق جمجمه به طور آزادانه و بدون اینکه تحریف شود وارد مغز میشود. پالسهای MF جریان الکتریکی گردابی را درون بافتهای مغز نزدیک به القاگر ایجاد میکند. موقعیت القاگر مناطقی که حداکثر تراکم در آن جاری میشود را معین میکند. جریان الکتریکی میتواند باعث فعال شدن نورونها بشود به همین خاطر است که نورونهای فعال توسط پلاریزاسیون یا جریان الکتریکی پوستی برانگیخته میشوند. بدین ترتیب تحریک، فعالسازی و یا سرکوب نواحی مختلف مغز ممکن است.
یکی از مزایای بزرگ TMS در مقایسه با سایر روشهای فعالسازی مغز این است که نیازی به آسیب رساندن به سر و حتی قرار دادن الکترود ندارد. TMS ابزاری برای نقشهبرداری از فعالیت مغز است که میتواند ارتباط بین تحریک نواحی مختلف مغز و واکنشهایی که به وجود میآید را مورد مطالعه قرار دهد. که این کار به فهم وظایف نواحی مختلف مغز کمک میکند.
در حال حاضر TMS دارای پیامدهای روشنی جهت درمان افراد مبتلا به اختلالات مغزی مانند صرع، افسردگی، کمبود توجه و میگرن میباشد. همچنین از TMS میتوان برای توسعه روشهای علمی در علوم اعصاب استفاده کرد.
معمولاً القاگرهای حلقهای شکل 8 برای تمرکز بهتر در نواحی مغزی انتخابی استفاده میشوند. MF هایی که تحت القاگرها قرار بگیرند پالسهای MF تکراری یا تکی را بصورت غیریکنواخت با طول ms 1/0 و اندازه چند تسلا ایجاد میکنند.
این پالسها بگونهای هستند که پالسهای میدان الکتریکی را در مغز تا V/m100 بوجود اورده و میتوانند پتانسیل عملی نورورنهای کوتیکال زیرین را تحریک کنند. شواهد نقیضی نیز وجود دارد که طبق آنها MF هایی با اندازه کوچک میتوانند از نظر PT عملکرد مغز را تحت تاثیر قرار بدهند. TMS عمدتا به تحریک سطح مغز محدود میباشد به همین خاطر است که با دور شدن از القاگر به سرعت تضعیف میشود. اثرا دراز مدت TMS بر روی عملکرد عصبی هنوز معلوم نیست. بدیهی است که در این تکنیک لازم است که القاگر مغناطیسی بطور مستقیم بر روی سر ثابت شود. بنابراین با استفاده از TMS، کنترل از راه دور غیرممکن است.
تحریک مغناطیسی استاندارد
به منظور تشخیص نوع خاصی از تحریک مغناطیسی که به طور قابل توجهی با تحریکهای مغناطیسی پیچیدهای که در بالا شرح داده شد، اصطلاح تحریک مغناطیسی استاندارد بکار برده میشود.
در تحریک مغناطیسی استاندارد، مغز در معرض MF یکنواخت قرار میگیرد که منبع آن معمولا از یک جفت حلقه Helmholtz با اندازه بزرگتر از اندازه سر تشکیل شده است. با این نوع تحریک تمام قسمتهای مغز بصورت یکنواخت طوری در معرض MF قرار میگیرند که نقشهبرداری از اطلاعات غیرممکن باشد.
تحریک استاندارد بطور عمده بر اهداف علمی تمرکز میکند که در این اهداف اثرات کلی EMFها بر روی سیستمهای بیولوژیکی بررسی میشود. در این حالت در درجه اول مکانیزمهای اساسی تزریق بیومغناطیس مد نظر میباشد. از آنجایی که مکانیزمهای اساسی وابسته به خواص اهداف نامعلوم MF در یک بافت بیولوژیکی است، بنابراین استفاده از MFهای یکنواختی که به راحتی قابل کنترل است منصفانه میباشد. این اهداف نامعلوم عبارتند از: اندازه مولکولی یا سلولی، موقعیت اهداف در مغز یا سایر بافتها و.... بدین ترتیب تحریک مغناطیسی استاندارد این توانایی را به محقق میدهد که عامل مستقل احتمالی تاثیر بیولوژیکی را از بین ببرد. میزان ناهمگونیEMF ها میتواند به طریقی اعضای بدن را تحت تاثیر قرار دهد.
همچنین تحریک استاندارد میتواند شرایط الکترومغناطیسی طبیعی را با استفاده از منابع تابشها و میدانهای EM در فواصل نسبتا دور از افراد فراهم آورده و در عین حال اطلاعات غنی در مورد فرایندهای مولکولی و شیمیایی بدست میدهد که در معرض تابش EM هستند. بطور کلی تحریک مغناطیسی استاندارد در رابطه با توزیع مکانی این فرایندها اطلاعاتی را ارائه نمیدهند. بنظر میرسد که اطلاعات در یک فضای متوسط قرار دارند.
سیستمهای آزمایشگاهی تحریک مغناطیسی استاندارد معمولا در اندازههای 0.5 تا 1 متر هستند و هنگامی که نیاز باشد تا کل بدن در معرض EM قرار بگیرد، از سیستمهای بزرگتری استفاده میشود.
لازم به ذکر است که تحریک مغناطیسی استاندارد تنها روشی است که با استفاده از ان نفوذ غیرمستقیم از راه دور ممکن است. سیستم پرتودهی لزوما مانند حلقه Helmholtz نیست و ممکن است با ساختار بلندتری طراحی شده باشد.
اثر شنوایی مایکروویو
پدیده شنوایی مایکروویو یا اثر شنوایی مایکروویو برای اولین بار در دهه 1940 با شنیدن پالسهای کوتاه EM مایکروویوی که بر روی سر انسان و یا حیوان اعمال شد، شناخته شد. بعنوان مثال پالسهای تکی 10 ثانیهای با انرژی مایکروویوی GH2.45 ممکن است بصورت ضرباتی با قدرت نسبتا بالا و با چگالی شار انرژی W/cm24 شنیده شود. یک سری از این پالسها میتوانند بصورت یک صدای رسا در فرکانس متناسب با نرخ تکرار پالسی مناسب شنیده شوند. هر چه قدرت بیشتر باشد، صدای ضربات بلندتر است. بنابراین وابسته به سیگنال مدولاسیون، مایکروویوهای مدوله شده صداهایی را تولید میکنند که به نظر میرسد در داخل سر ایجاد شدهاند. این کار نشان میدهد که با مدولاسیون متناسب با نرخ پالس، امکان انتقال برخی از کلمات وجود دارد. با این حال در هیچ نشریه علمی به آن اشارهای نشده است.
در (Justesen,1975) سطح mw/cm210 بعنوان استانه برای متوسط چگالی انرژی مایکروویو در نظر گرفته شده است. و در(Guy,1975) برای شنیدن ضربات مجزا، مقادیر، 100 برابر کوچکتر در نظر گرفته شده است. که این کار اساسا وابسته به پارامترهای مایکروویو یا پالس RF میباشد.
ممکن است بنظر برسد که اثر شنوایی در ارتباطات مورد استفاده قرار میگیرد ولی قدرت بالایی که برای ایجاد این اثر لازم است میتواند برای سلامتی افراد خطرناک باشد. حتی اگر یک سیگنال صوتی با کیفیت پایین در محدوده Hz 500 و با نرخ تکرار پالسهای مایکروویوی پارامترهای مذکور مدوله شود، متوسط چگالی شار انرژی آن حدود Mw/cm220 میشود. که این مقدار تا حدی بالاست که میتواند باعث گرمادهی در ساختار مغز شده و از سطح استاندارد امنیت بشری تجاوز کند. پرتودهی با چنین مایکروویوهایی ممکن است برای سلامتی انسان خطرناک بوده و همراه با سرگیجه، سردرد و دیگر اثرات طولانی مدت باشد. نوشتهای در اینترنت که در سال 1970 توسط ناسا ارائه شد، نشان میدهد که اثر شنوایی مایکروویو حتی در چگالی انرژی پایین رخ میدهد. با این حال سطح چگالی انرژی و منبع این اطلاعات ذکر نشدهاند.
یک نتیجه مهم از مطالعات نظری و تجربی متعدد در مورد اثر شنوایی مایکروویو به شرح زیر است: این اثر از طریق تعامل مستقیم مایکروویوها با نورونهای شنوایی یا نورونهای CNS به وجود نمیآید. پالسهای مایکروویو با جذب شدن در بافتهای نرم سر ، امواج ترموالاستیک دارای فشار صوتی ایجاد میکنند که به سمت گوش داخلی میرود و در آنجا گیرندههای حلزونی را مانند امواج صوتی معمولی تحریک میکنند. بر اساس بررسی (ELDER , CHOU) فرکانس موثر برای این اثر حدود MHz 4/2 تا GHz 10 میباشد وفرکانس اساسی تولید کننده صداها مستقل از فرکاس EMF بوده و وابسته به ابعاد سر و ویژگیهای فردی افراد است. به همین خاطر است که انتقال کلمات یا عبارات از این طریق به مغز دشوار است. بدیهی است که دلایل فیزیکی مانع از تولید صداهایی با طیف وسیع میشود که این صداها مانع از شناسایی کلمات و تشخیص صدا میشوند.
با این حال برخی از افراد فکر میکنند که از این اثر میتوان برای کنترل ذهن استفاده کرد. نویسنده (McMurtery) در مورد آزمایشات و روشهایی بحث میکند که در آنها صداهای نزدیک سر افرادی که در معرض امواج مایکروویو قرار گرفتهاند، ضبط میشود. بنظر میرسد که این نوشته علمی باشد اما هیچ نشریه مشابهی از این نویسنده در ژورنالهای علمی یافت نشده است. علاوه بر این نتایج چنین آزمایشات خانگی بعلت شکست متدولوژی قاطع نمیباشد.
تعدادی از اختراعات معمولاً توسط افرادی ارائه شده که اصرار دارند با استفاده از اثر شنوایی مایکروویو میتوان به کنترل ذهن EM پرداخت. یک روش دیگر برای انتقال اطلاعات به مغز از طریق ایدهی ساده و در عین حال رایجی میباشد که در این حیطه فعالیت مغز توسط فعالسنج الکتریکی قابل نمایش بخوبی مشخص میشود. بعنوان مثال استفاده از EEG برای نمایش شکل امواج مغز. بنابراین همانطور که فرض شد تحریک الکتریکی مغز توسط سیگنالهای مدولاسیون مشابه با امواج مغز میتواند اطلاعات را به ذهن افراد منتقل کند که در اینجا به بررسی برخی از اختراعات با تمرکز بر میزان انسجام آنها و موضوع مطالعه ما میپردازیم.
تعداد زیادی حدس و گمان غلط در مورد موضوع کنترل ذهن وجود دارد و معمولا در اغلب انها اطلاعات نامربوط با شواهد قطعی به خوانندگان ارائه میشود. بعنوان مثال در (www.exoticwarfav.org) چندین اختراع برای "الکترومغناطیس و کنترل زیستی " ثبت شده که وجود تکنولوژی کنترل ذهن را اثبات میکند.
لازم به ذکر است که واقعیت وجود ثبت اختراع لزوما به معنای این نیست که فرایندهای فیزیکی موجود در اختراع اتفاق افتادهاند. در واقع بخش عمده اختراعات جهانی توسط سازمانهای مربوطه تایید نشدهاند و ساختارهای ذهنی پیشنهاد شده نمیتوانند تحقق یابند. چرا که فرایندهایی که این ساختارها مبتنی بر انها هستند ارتباطی با دنیای واقعی فیزیک ندارند. این امر معمولا اتفاق میافتد چرا که در یک اختراع فقط جنبه عملی در نظر گرفته میشود و به جنبه علمب توجهی نمیشود.
اظهار نظر در مورد این اختراعات مشکل است زیرا هیچ نظری درباره این موضوع وجود ندارد. در این گونه از اختراعات ایده کلی بدون هیچ مشکلی ارائه میشود. این گروه از اختراعات با شماره usp3393279 شناخته شده و وسیله تحریک سیستم عصبی نامیده میشوند.
گروه بعدی از اختراعات ممکن است هیچ ارتباطی با کنترل ذهن EM نداشته باشند. زیرا دستکاریهای لازم شامل تماس مستقیم با سر و بدن انسان است. بعنوان مثال در یک روش اختراعی، از الکترودهای قابل برنامهریزی روی جمجه سر استفاده میشود که انجام این کار بصورت مخفیانه ممکن نمیباشد. این گونه اختراعات در جدول 1 گردآوری شدهاند. شرح این اسناد در دسترس نیست. جدول 1 شامل شماره اختراعات، عناوین آنها و اظهار نظر کوتاه ماست.
توضیح |
عنوان |
شماره |
تاثیر تماس |
سیستم شنوایی |
3629521 |
از کاشت الکترود استفاده شده لذا نمیتواند مخفیانه استفاده شود. |
روش کاشت الکترود محرک الکترونیکی |
3646940 |
عینا |
سیستم الکتریکی جهت تحریک سیستم بیولوژیکی |
3727616 |
الکترود در بدن قرار میگیرد. |
روش کسب اثرات نوری و فیزیولوژیکی |
3835833 |
الکترود در سر قرار گرفته میشود. |
سیستم و روش کنترل سیستم عصبی یک عضو از موجود زنده |
3837331 |
مجموعهای از الکترودها به جمجه اعمال میشود. |
سیستم چندکاناله با روش چندعنصری برای کنترل سیستم عصبی عضو زنده بدن |
3967616 |
عینا |
وسیله القای الگوهای امواج مخصوص مغز |
4335710 |
استفاده از سیگنال صوتی در مغز تاثیر میگذارد. |
دستگاه برای کاهش فرکانس القایی امواج مغز |
4834701 |
موجنگاری مغز با الکترودهایی که در پوست سر قرار داده شدهاند، انجام میشوند. سپس پردازنده سیگنال، EEG را تبدیل به یک موسیقی کرده که بصورت صوتی به مغز بازمیگردد. |
روش و دستگاهی برای تبدیل EEGبصورت یک موسیقی جهت تحریک و کنترل حالات مختلف روانی و فیزیولوژیکی و کنترل یک آلت موسیقی |
4883067 |
این روش با استفاده از الکترودهای روی سر، سیگنال را گرفته و با رایانه پردازش میکند و سپس به یک سیگنال صوتی تبدیل کرده و به هدفون برمیگردد. |
روش و دستگاهی برای تغییر فرکانس امواج مغز |
5036858 |
از صداها برای تاثیر در هوشیاری افراد استفاده میشود. |
روش و سیستمی برای تغییر هوشیاری |
5123899 |
در این روش حالات مختلف هوشیاری از طریق تولید سیگنال صوتی استروفونیک که دارای شکل موج خاصی هستند، القا میشوند. |
روش القای حالات هوشیار روانی، عاطفی و فیزیکی در فرد |
5213562 |
برای این کار از یک ژنزاتور سیگنال تصادفی استفاده میشود. و پس از یک سری تغییرات، سیگنال نوری به سمت چشمهای فرد تابانده میشود که امواج مغزی مطلوب را در فرد القا میکند. |
دستگاه القای موج مغز |
5330414 |
روشی است که در آن حالات مختلف هوشیاری توسط الگوهای ضبط شده EEG که تبدیل به سیگنال صوت شدهاند، القا میشود. |
روش و دستگاهی برای القای حالات هوشیاری |
5356368 |
در این روش، پارامترهای فیزیولوژیکی مانند فشار خون، ضربان قلب، اندازه مردمک چشم، میزان تنفس، سطح عروق، از راه دور با استفاده از EMF تابشی منعکس شده اندازهگیری میشود. |
روش و دستگاهی که اطلاعات وضعیت عاطفی فرد را از راه دور تعیین میکند |
5507291 |
جالب است که اختراعات دیگر با جزئیات توضیح داده شود.
USP395134: دستگاه و روشی برای نظارت و تغییر امواج مغز از فواصل دور. روشی است که برای نظارت امواج مغز از فاصله دور طراحی شده است. انرژی EM تابشی فرستندهها با فرکانسهای بالا تا MHZ100 به سمت فرد موردنظر هدایت میشود. سیگنالهای منتشر شده با فرکانسهای مختلف در جمجه فرذ نفوذ کرده و با مغز ترکیب میشوند و امواج تداخلی را ایجاد میکنند. در این روش قدرت موج، در یک ناحیه خاص از مغز متمرکز میشود. سپس دو سیگنال بطور همزمان منتقل شده و در مغز برای تشکیل یک موج ترکیب میشوند. فرکانس موج ترکیبی برابر اختلاف فرکانس سیگنالهای تصادفی میباشد که قابل تفکیک نیستند.
فرض میشود که موج تداخلی توسط تابش ناشی از فعالیت الکتریکی مغز مدوله شود. سپس موج تداخلی مدوله شده توسط مغز دوباره ارسال شده و توسط یک آنتن که در فاصله دور در یک ایستگاه قرار دارد، دریافت میشود.سپس موج، دمدوله شده و پس از پردازش، مشخصات امواج مغز افراد را فراهم میکند. با ابن حال این ایده منجر به چندین آسیب فیزیکی میشود که عبارتند از:
1) طول موج یک موج 100 مگاهرتزی برابر 1 متر میباشد که این فاصله به اندازه کافی دور نیست تا بتواند روی قسمت خاصی از مغز تمرکز کند. 2) برای تولید سیگنال بازتابی در فرکانسهای مختلف، بافت مغز باید دارای امپدانس غیرخطی باشد که این امپدانس تنها در امواج الکترومغناطیسی بیش از آستانه حرارتی امکانپذیر است. 3) اگر فعالیت الکتریکی طبیعی مغز با واحدهای مشابه امواج تصادفی اندازهگیری شوند، بیشتر پارامترهای ان کمتر از نویز طبیعی ناشی از امواج تصادفی میشود در نتیجه تلاش برای استخراج سیگنال مغز با استفاده از امواج بازتابی ممکن نیست. نویسنده، هیچ اثری را ندارد که توسط پایگاه داده PubMed فهرست شده و شکست پروژه را نشان دهد. جالب است بدانید که در کاری که Petrosyan در سال 1995 انجام داد، مت.جه شد که واسطهای پوستی مایع و اهداف بیولوژیکی که در معزض تابش مایکروویو قرار میگیرند، امواج EMرا در محدوده دسیمتر که بالاتر از سطح حرارتی است، تابش میکنند. پاسخ اهداف به اشعه RF، توسط یک رادیوسنج مایکروویوی 1تا4 گیگاهرتزی در باند فرکانسی 50 مگاهرتزی، اندازهگیری شده است. این طیف دارای قلههای تیز با ساختار ریز 51، 65 و 103 گیگاهرتزی بود که امکان داشت حاوی اطلاعاتی در مورد خواص بیولوژیکی اهداف پرتودهی شده باشند. با این حال با توجه به اسکن مغز و بدون توجه به ذهنخوانی، این کار بصورت عملی پیادهسازی نشده است.
USP4858612: روش و ساختاری است که در آن با معرفی خاصیت چندگانگی مایکروویوها، تحریک شنوایی پستانداران انجام میشود. این کار نیز عملا مناسب نیست. زیرا این دستگاه فرضی شنوایی برای کسانی است که عصب یا قشر شنوایی شان آسیب دیده است.
فرض میشود که ماکروویوهایی که امواج دائمی را در داخل جمجمه ایجاد میکند بگونه ای مرتب شده باشند که قدرت خود را بر روی قشر شنوایی متمرکز کنند. نویسنده پیشنهاد میکند که قشر شنوایی معمولاً تابش ماکروویو خود را تولید میکند که این تابش موج مغزی نامیده میشود. ماکروویوهای خارجی که توسط سیگنال صدا مدوله میشوند امواج مغز را تحریک کرده و باعث شنیده شدن صدا میشوند. معمولاً در شرایط آزمایشگاهی، انتخاب فرکانس و هندسه رادیاتورهای ماکروویو با توجه به یک سر ثابت انجام میشود که در این صورت هنگامی که جذب امواج ماکروویو EM در قشر شنوایی به حداکثر برسد، امکان ایجاد یک پیکربندی وجود دارد. با این حال ضریب Q تشدیدگرهای جمجمه به قدری کم است که بهره در مقایسه با حالتی که تشدیدگر وجود ندارد، مینیم مقدار میشود. یعنی امواج ساکن نمیشوند. همانگونه که اشاره شد قشر شنوایی میتواند تابش ماکروویو ایجاد کند که البته این یک تصور علمی است.
Usp6506148: دستکاری سیستم عصبی توسط میدانهای EM منتشر شده از مانیتورها. که از نظر عملی مناسب نیست. با توجه به این اختراع بسیاری از پایانههای نمایش ویدئو هنگام نمایش تصاویر پالسی با فرکانسهای 5/0 الی 4/2 هرتز ، میدانهای EM پالسی منتشر میکنند. که برای ایجاد واکنش حسی در پوست کافی است. بنابراین دستکاری سیستم عصبی یک فرد با ارائه تصاویر پالسی نزدیک مانیتور، ممکن است. این روش بر اساس بیانیهای است که طبق آن " اثرات بیولوژیکی در یک هدف انسانی مشاهده شده است که این اثرات در پاسخ به تحریک پوست توسط میدانهای الکترومغناطیسی بصورت پالسی و با فرکانسهای خاص تولید شده است." هیچ شواهد قانع کنندهای برای این نوشته وجود ندارد. علی رغم اثر بیولوژیکی ناشی از قرارگیری در معرض EMF ضعیف با فرکانسهای واقعی، بار اطلاعاتی آن در مقایسه با تصاویر ارائه شده به مغز کم بوده و در نتیجه صحبت در مورد EMC مشکل است. اگر این اثر وجود داشته باشد، تولید EMFهای ضعیف بدون استفاده از VDT بسیار آسان خواهد شد.
Usp4858612: دستگاه شنوایی میباشد که در آن فرض بر این است که مغز پستانداران امواج EM را بعنوان بخش لاینفکی از عملکرد سیستم عصبی مرکزی و پیرامونی، تولید و استفاده میکند. بر این اساس تصور میشود که القای اشعه ماکروویو باعث تولید قشر شنوایی شده و امواج القا شده مغز را به ناحیه قشر شنوایی که میتواند صداهای قابل فهم را تشخیص دهد، تحویل میدهد. باید تاکید شود که این پیشنهاد کاملاً فکری بوده و بر شواهد نقلی استوار است.
Usp3951134: دستگاه و روشی است که از فاصله دور برای نظارت و تغییر امواج مغز استفاده میشود در این پیشنهاد EMFها به مغز افراد به گونهای تابیده میشود که توسط امواج مغز ، مدوله شده و توسط مغز دوباره به یک گیرنده ارسال شود. اگر این مدل واقعی باشد در بهترین حالت اطلاعاتی مانند EEG یا MEG فراهم میشود. با این حال بنا به دلایل فنی این کار غیر ممکن است.
نویسنده، فیزیک فرایند جذب، بازتاب، تداخل RF و حتی سطح EMFهای تولید شده توسط مغز را آدرسدهی نکرده است.
USP5935054: شامل تحریک مغناطیسی رزونانسی حسی میباشد. EMF خارجی ضعیف اعمالی به یک سیستم عصبی میتواند اثر فیزیولوژیکی داشته و منجر به خوابآلودگی شود. در چارچوب مکانیزمهای حرارتی ، یک MF 0.5 هرتزی تنها در اندازه بزرگ میتواند باعث عکسالعمل فیزیولوژیکی شود. این عکسالعمل هنگامی اتفاق میافتد که MF، جریانهای گردابی قابل مقایسهای با جریانهای زیستی طبیعی از نظر چگالی تولید کند. سطح میلیتسلا بطور قابل توجهی از سطح استاندارد ایمنی تجاوز کرده و ممکن است فقط بعنوان یک روش درمانی پزشکی با کنترل حرفهای دقیق استفاده شود. در عین حال میدانیم که مکانیزمهای غیرحرارتی اثرات زیستی ناشی از MF از نظر فیزیکی ممنوع نبوده و این مکانیزمها میتوانند اثرات بیولوژیکی MFهایی که به آرامی از 100 تا 200 نانوتسلا تغییر میکنند را توضیح دهند. با این حال این مکانیزمها کمتر مورد توجه واقع میشوند. و این اثر هیچ ارتباطی با کنترل ذهن ندارد.
همچنین اختراعاتی وجود دارند که دارای معیارهای واضح و معقولی در رابطه با کنترل ذهن هستند.
USP4877027: "سیستم شنوایی" هستند. فرض میشود که تابش EM فرکانس بالا بر سر یک فرد تابیده و مدوله شود. سپس سیگنالهایی ایجاد شوند که بتوانند بدون توجه به حس شنوایی فرد قابلیت تشخیص داشته باشند. پیشنهاد میشود که صدا بعلت اثر شنوایی مایکروویو در سر فرد ایجاد شود. که این تابشهای مایکروویو در محدوده 0.1 تا 10 گیگاهرتز و با چگالی قدرت متوسط mw/cm23 باشند که یک مجموعه از انفجارها را بوجود میآورند. میزان انفجارات توسط ورودی صوتی جهت ایجاد حس شنوایی در فرد مدوله میشود.
Usp6587729: "دستگاهی برای مکالمه ارتباطی صوتی با اثر شنوایی فرکانس رادیویی" است. که در آن یک سیگنال مدولهساز مخصوص وجود دارد. سیگنال مدولاسیون در نتیجه فرکانس قطع و اعوجاج غیرخطی سیگنال صوتی اولیه ایجاد میشود. که این باعث دمدولاسیون ناشی از اثر شنوایی قابل فهم RF میشود.
تعدادی از اختراعات فوق توسط سایتهای تخصصی کنترل ذهن اشاره شدهاند که بیشتر انها بیربط بوده و یا برای تحقق کنترل ذهن EM مناسب نمیباشند. امکانسنجی فنی برخی از اختراعات یا روشها نامعلوم مانده است. همانطور که گفته شد محدودیتهای فیزیکی بطور چشمگیری مانع از تشخیص صدا از طریق اثر شنوایی RF میشود. با این حال، اختراعات قبل و بعد از USP4877527 همه در یک نقطه اشتراک دارند. همه این اختراعات دارای نوعی خاص از مدولاسیون مایکروویوی هستند که نه تنها از نظر اثر شنوایی بلکه از نظر تشخیص صدا بوسیله اثر شنوایی امن هستند. متاسفانه هنوز هیچ مقالهای برای تائید علمی این روش ارتباطی وجود ندارد تنها مدرک این است که تحقیقات نظامی مربوطه طبقهبندی شدهاند. با این وجود، این امر نمیتواند دلیل مهمی برای وجود تکنولوژی کنترل ذهن باشد.