کنترل ذهن الکترومغناطیسی    

    اکنون تکنولوژی عصبی مدرن مورد مطالعه قرار می­دهیم که میدان­های EM نقش اساسی را در آن بر عهده دارند. هر تکنولوژی که بر روی سیستم­های عصبی مرکزی مخصوصا مغز تمرکز کند تحت عنوان تکنولوژی عصبی شناخته می­شود. تکنولوژی عصبی روشی است که معمولا به چند دسته تقسیم می­شود: مخرب در مقابل غیرمخرب و یا تصویربرداری منفعل در مقابل دستکاری فعال. همچنین ممکن است این تکنولوژی بعنوان یک تکنیک بلادرنگ در نظر گرفته شود. که در ان پردازش عصبی به­طور مستقیم نشان داده شده و سپس متوسط سیگنال­های ورودی ارائه می­گردد و بطور متوسط در طول زمان و مکان جمع­آوری اطلاعات مفید منجر به کاهش سطح نویز می­شود. با توجه به کنترل ذهن EM و با در نظر گرفتن روش غیرمخرب توجه کمی به کمیت زمان می­شود که در نتیجه عبارات "ذهن­خوانی" و"نقشه­برداری ذهن" برای تصویربرداری منفعل و عبارت "تحریک مغز" برای دستکاری فعال در نظر گرفته می­شود.

تصویربرداری رزونانس مغناطیسی

   تصویربرداری رزونانس مغناطیسی تکنیکی است که بطور گسترده مورد استفاده قرار می­گیرد. ده­ها هزار واحد MRI در سراسر جهان در درجه اول برای تمرین و تحقیق پزشکی طراحی شده است.این تکنیک تصاویری با کیفیت بالا از داخل بدن افراد فراهم می­کند. انواع دستگاه MRI مختلف توسط تولیدکنندگان متفاوت ساخته شده است.  MRI بر اساس فیزیک رزونانس مغناطیسی هسته­ای (NMR) کار می­کند.

     اصول اساسی (NMR) حرکت چرخشی می­باشد. ماده شامل اتم­هاست و هر اتم دارای یک پوسته الکتریکی و یک هسته می­باشد. برخی از هسته­ها دارای یک ذره کوچک جفت نشده (پروتون یا نوترون) می­باشند که این ذره مانند سوزن قطب­نما دارای گشتاور مغناطیسی است. در یک dcMF  گشتاور مغناطیسی هسته­ای مانند نوک یک وسیله چرخان در میدان گرانشی عمل می­کند که در این حالت فرکانس تغییر جهت محور چرخش متناسب با استحکام NMR می­باشد که این فرکانس، فرکانس NMR نامیده می­شود. هنگامی که از این فرکانس یک acMF اضافی، گشتاورهای مغناطیسی را تحریک می­کند، آن­ها شروع به انتشار تابش­های RFEM       می­کنند.  MF های فرکانس­های دیگر نمی­توانند گشتاورهایی را بوجود بیاورند که منجر به انتشار تابش شود. به همین خاطر این اثر یک اثر رزونانسی می­باشد.

   ساده­ترین روش استفاده از اسکنرهای MRI بصورت زیر می­باشد: dcMF به آرامی بر روی جسم مورد اسکن حرکت کرده و سپس در فرکانس NMR از acMF  شرایط رزونانس تنها در یک ناحیه کوچک از جسم که معمولا تکه نازکی از ان می­باشد، برقرار می­شود. تشعشعات RF ضعیفی از این تکه نازک منتشر می­شوند که این تکه نازک توسط آنتن حلقوی خاصی برداشته شده و به یک کامپیوتر منتقل شده است. سپس dcMF بگونه­ای تغییر می­کند که شرایط رزونانس در تکه بعدی مجاور برقرار شود. بعد از اسکن حسم در سه بعد برنامه کامپیوتری، توزیع سه بعدی را با استفاده از تابش­های منتشر شده توسط هسته بازسازی می­کند. بیشتر چگالی اتم­ها و مولکول­هایی که دارای این نوع هسته هستند، تابش قدرتمندی را منتشر می­کنند. دستگاه­های مدرن واقعی دارای پروتکل پیچیده­ای شامل قطارهای پالسی acMF تکراری هستند. همه هسته­های مغناطیسی برای MRI مناسب نیستند. این کار فقط می­تواند در هسته­های فراوان طبیعی انجام شود. معمولاً بطور گسترده از هسته  موجود در مولکول آب H2O وبسیاری از مولکول­های مهم بیولوژیکی دیگر استفاده می­شود. توزیع عناصر بافت اطلاعات فراوانی را بدست می­دهد. توزیعی که در مطالعات MRI بیشتر مورد استفاده قرار می­گیرند عبارتند از  : ، ، ،،،  و ...

     برای تشخیص تغییرات سریع در یک عضو مانند ناحیه­ای از مغز حین عملیات شناختی، اسکن­های سریع مورد نیاز است با این حال روشن است که سریع­ترین اسکن دارای بدترین کیفیت می­باشد. تنها روش برای افزایش اندازه dcMF این است که چگالی تابش هسته بعنوان نیروی چهارم سریع شده و باعث افزایش قدرت MF شود. بنابراین میدان­های مغناطیسی قوی با اندازه چند تسلا در مطالعات عملکرد MRI مورد استفاده قرار می­گیرند. دقت زمانی و مکانی در این دستگاه­ها به ترتیب بر حسب ثانیه و میلی­متر می­باشد. به همین علت FMRI در تحقیقات مغزی بیشتر مورد استفاده قرار می­گیرد. یعنی سیگنال­ها از نواحی مغزی در چند میلی ثانیه جمع­آوری می­شوند که این زمان برای مطالعه عملکرد خاص آنها کافی است.

       قدرتمندترین دستگاه­های MRI در دانشگاه­های Illinois و Minnesota با T 4/9 کار می­کنند. که وزن آهنرباهای موجود در این دستگاه­ها هزاران تن می­باشد. ممکن است استفاده از این دستگاه­ها بعلت هزینه و مشکلات بهداشتی برای بیماران به دنبال دارد، کمتر باشد. اگر چه عوارض جانبی در استفاده از MRI وجود ندارد اما در مورد عوارض طولانی مدت آن نظرات مختلفی وجود دارد.

      گزارش شده که دستگاه­های MRI جدید می­توانند نورون­های مغز را تعقیب کنند که این کار یک استعاره است چرا که تعداد نورون­های مغز انسان 1011 تاست و ردیابی تنها یک نورون به وضوح نامحدودی احتیاج دارد ظاهراً نواحی مغز که به نورون­ها متصل شده­اند به جای خود نورون­ها ردیابی می­شوند.

     در عین حال نقشه­برداری مغز می­تواند اطلاعات فراوانی را فراهم کند. حتی اگر 12 قسمت از مغز با توجه به عملکردی که دارند هر کدام با دو حالت ممکن فعال یا غیرفعال حساب شوند تعداد حالات کل exp(2n/3)/B می­شود یعنی حدود یک هزار حالت مغز می­تواند نشان داده شود. از آنجایی که وضوح روش نقشه­برداری مغز تا حدودی بیشتر بوده و این وضوح به مرور افزایش می­یابد لذا نقشه­برداری مغز یک ایده عالی به حساب می­آید. اگر موانع اخلاقی وجود نداشت این روش می­توانست کاربردهای عملیاتی زیادی علاوه بر پزشکی داشته باشد.

   با این حال محدودیت­های فیزیکی شدیدی برای برنامه کاربردی MRI وجود دارد. بعنوان مثال یک مجموعه از دستگاه­های نقشه­برداری مغز می­تواند در فرودگاه­ها الگوی مغزی مسافران را نشان داده و تروریست­ها را شناسایی کند. اما باید به یاد داشته باشیم که دستگاه­های MRI مدرن از میدان­های مغناطیسی استاتیکی قوی در حد تسلا استفاده می­کنند و بطور عمده چند دقیقه طول می­کشد تا بتوان سر فردی را که ثابت ایستاده، اسکن کرد. با میدان مغناطیسی قوی­تر و زمان بیشتر می­توان به تصاویری با وضوح بیشتر دست یافت. حتی در این حالت نیز باید تمام اشیا فلزی نزدیک به سر را دور نگه داشته و سر را در نزدیکی دستگاه قرار داد. یعنی بدون اینکه یک فرد مطلع و آماده داشته باشیم نمی­توانیم اسکن مغز را انجام دهیم. اما اگر اشخاص از انجام آزمایش مطلع باشند در اینصورت افراد خواهند دانست که چه نوع افکاری را برای ذهن­خوانی آماده کنند.

   محدودیت­های فیزیکی ذکر شده شامل (MF قوی و نیاز به زمان طولانی برای اسکن و ثابت نگه­داشتن افراد) اصول اساسی هستند که در جریان پیشرفت علمی نمی­توانند برطرف شوند. اما یک روش مغناطیس سنجی قوی وجود دارد که نیازی به MF قوی ندارد. که این روش اسکن MRI مانند، تقریبا توسط DARPA حمایت     می­شود. در این روش می­توان از پرتوهای نوری جهت اسکن از فاصله دور استفاده کرد. اما این روش یک تکنیک نوپا می­باشد. چنین میدان­هایی، میدان­های قوی نامیده می­شوند چرا که میلیون­ها مرتبه از میدان مغناطیسی زمین قوی­تر هستند.

   حتی با استفاده از این راه­کارهای پیشرفته نیز نمی­توان افکار را بطور مستقیم خواند. تنها چیزی که اکنون ممکن است تشخیص افکار یا احساسات رخ داده شده می­باشد. باتوجه به کنترل ذهن EM بجای موقعیت مکانی و زمانی نورون­ها بیشتر به مفاهیم افکار علاقه­مندیم. ظاهرا مفاهیم و احساسات در بین نورون­های مغز توزیع شده­اند لذا تا مدت مدیدی با استفاده از روش­های علمی نمی­توان به آن­ها دست یافت. البته روش توموگرافی انتشار پوزیترون (PET) بعنوان یک روش پزشکی است که می­تواند تصاویر سه بعدی از فرایندهای بدن انسان تولید کند، در نظر گرفته نمی­شود چرا که در این روش بدن انسان در معرض مواد شیمیایی رادیواکتیو قرار    می­گیرد.

مغزنگاری مغناطیسی

  مغزنگاری مغناطیسی یا MEG با تکنیک SQUID (دستگاه رابط کوانتومی ابررسانا) شروع شد. SQUID  اندازه­گیری FM ها را حتی تا 10-15 تسلا فراهم می­کند. در حالی که فعالیت الکتریکی بافت­های عصبی مغز، MF هایی سه برابر بزرگ­تر تولید می­کنند. اندازه­گیری بیومغناطیسی با استفاده از تکنیک SQUID بهتر است چرا که با استفاده از انتشارات مغناطیسی، سرطان را از توده­های خوش­خیم تشخیص می­دهد.

   معمولا فعالیت­های مغناطیسی مغز توسط مجموعه­ای از SQUIDها که در نقاط مختلف کلاه سر تعبیه   شده­اند، ثبت می­شوند. با این کار احتمال بازسازی توزیع 3 بعدی از فعالیت­های مغز فراهم می­شود. سیگنال­هایی که از SQUID می­آیند توسط سیستم دریافت داده­های کامپیوتری، ثبت شده و توسط تکنیک­های محلی­سازی منبع، پردازش می­شوند. این تکنیک­ها، الگوریتم­های نرم­افزاری هستند که فعالیت­های بخش­های مختلف مغز را به شکل سیگنال درمی­آورند. سپس داده­ها نمایش داده شده و ممکن است توسط افراد با اهداف مختلف تفسیر شوند. در مقایسه با EEG، MEG دارای وضوح و دقت بیشتری است. انواع مختلفی از دستگاه­های MEG وجود دارد. پیشرفته­ترین سیستم­ها توسط Electa تولید شده­اند که دارای 510 تا SQUID و 360 تا کانال MEG  با  نرخ نمونه­برداری 5 کیلو هرتز هستند. در حال حاضر MEG بعنوان روش کارآمد و پیچیده­ای برای ردیابی فعالیت مغز است که بصورت بلادرنگ کار می­کند.

      با تمرکز بر روی تصاویر با بیشترین وضوح متوجه می­شویم که تصویر داده­های MEG نیازمند درک ویژگی آناتومی اشخاص می­باشد که این کار نیازمند ترکیب MEG با سایر روش­های نقشه­برداری مانند MRI یا NMR می­باشد. بطور کلی روش محلی­سازی منبع یک مدل پایه با روند مهم می­باشد که دارای محدودیت­های طبیعی از نظر دقت و صحت توزیع فضایی فعالیت­های مغزی است. با این حال، این، مانع از تحلیل­های مغزی MEG برای فعالیت­های مرتبط با حرکات دست نمی­شود. پردازش اعضای بدن انسان و پردازش دانگ صوتی با قرارگیری در معرض تحریک­های بصری و شنوایی در برخی از تحقیقات انجام شد.

      ظاهرا تکنیک MEG در حال حاضر قابلیت تشخیص فعالیت­های ذهنی ناشی از محرک­های مختلف طبیعی را داراست. جالب است که الگوهای MEG اجازه تشخیص پاسخ­های عصبی مرتبط با تصحیح زبانی ساختار عبارات را می­دهد. در عین حال هیچ نشانه­ای در نشریات علمی یافت نشد که بتواند توسط MEG، اندیشه­ها و اهداف فردی را که پیشاپیش اتخاذ شده­اند را تشخیص دهد. به همین علت ذهن­خوانی به معنای مستقیم وحود ندارد. باید توجه داشت که دقت و حساسیت مکانی MEG به شدت به نزدیکی سنسورهای SQUID به سر وایسته است. محدودیت­های فیزیکی ساده موجب می­شوند که هیچ MEG نتواند در فاصله بیش از 0.5 الی 1 متر کار کند. گزارش (Pinnea and Hall) به حمایت از امکان ذهن­خوانی توسط تحلیل EEG ارائه شده است. اثبات شده است که پاسخ­های EEG در مورد گفتار پنهانی در واقع گفتار واضح در یک موضوع را تقلید می­کند. به همین خاطر است که افکاری که همراه با گفتار پنهانی هستند منجر به فعالیت عضلانی می­شوند که به نوعی گفتار آشکار می­باشد. احتمال اساسی تشخیص چنین تفکراتی با تحلیل الگوهای EEG ممکن است. هیچ کدام از نویسندگان نشریات مجله­ای این گزارش را دنبال نکردند بنابراین ممکن است حدس بزنیم که آنها در تحقیق ایده­های خود در آن زمان شکست خورده­اند. اما در حال حاضر با توسعه سریع لوازم اندازه­گیری دقیق فیزیکی این ایده احیا شده است. دانشمندان ناسا خواندن با صدای آرام را با استفاده از سیگنال­های عصبی که در گلو بطور مخفیانه کنترل می­شوند، کشف کرده­اند. در آزمایشات اولیه سنسورهای کوچک روی گردن می­توانند سیگنال­های عصبی را به کامپیوتر منتقل کنند که در کامپیوتر با استفاده از برنامه خاص این سیگنال­ها تبدیل به کلمات می­شوند. از سوی دیگر برخی از پارامترهای ساده گفتار و بینایی پنهانی توسط FMRI قابل تشخیص است. ممکن است فرض کنیم که ترکیبی از این دو تکنیک می­تواند چیزی شبیه به ذهن خوانی باشد که در واقع این امر می­تواند به جای "ذهن­خوانی" منجر به " استراق سمع ذهن" شود.

تحریک و کنترل مغناطیسی مغز

     تحریک و کنترل مغناطیسی مغز یا TMS همانطور که از نامش مشخص است به معنای تحریک مغز توسط میدان مغناطیسی خارج از جمجمه سر می­باشد. که یک روش ساده و ارزانی است که اجازه می­دهد نقاط محلی مغز تحریک شوند. این روش از سال 1980 توسعه یافت و معلوم نیست که چرا قبل از آن شناخته نشده بود. در TMS یک الکترومغناطیس یا القاگر در نزدیکی جمجمه قرار گرفته و زمانی که سلف با یک جریان الکتریکی پالسی کار می­کند، یک پالس مغناطیسی تولید می­شود. MF  از طریق جمجمه به طور آزادانه و بدون اینکه تحریف شود وارد مغز می­شود. پالس­های MF جریان الکتریکی گردابی را درون بافت­های مغز نزدیک به القاگر ایجاد می­کند. موقعیت القاگر مناطقی که حداکثر تراکم در آن جاری می­شود را معین می­کند. جریان الکتریکی می­تواند باعث فعال شدن نورون­ها بشود به همین خاطر است که نورون­های فعال توسط پلاریزاسیون یا جریان الکتریکی پوستی برانگیخته می­شوند. بدین ترتیب تحریک، فعالسازی و یا سرکوب نواحی مختلف مغز ممکن است.

     یکی از مزایای بزرگ TMS در مقایسه با سایر روش­های فعالسازی مغز این است که نیازی به آسیب رساندن به سر و حتی قرار دادن الکترود ندارد. TMS  ابزاری برای نقشه­برداری از فعالیت مغز است که می­تواند ارتباط بین تحریک نواحی مختلف مغز و واکنش­هایی که به وجود می­آید را مورد مطالعه قرار دهد. که این کار به فهم وظایف نواحی مختلف مغز کمک می­کند.

      در حال حاضر TMS دارای پیامدهای روشنی جهت درمان افراد مبتلا به اختلالات مغزی مانند صرع، افسردگی، کمبود توجه و میگرن می­باشد. همچنین از TMS می­توان برای توسعه روش­های علمی در علوم اعصاب استفاده کرد.

     معمولاً القاگرهای حلقه­ای شکل 8 برای تمرکز بهتر در نواحی مغزی انتخابی استفاده می­شوند. MF هایی که تحت القاگرها قرار بگیرند پالس­های MF تکراری یا تکی را بصورت غیریکنواخت با طول ms 1/0 و اندازه چند تسلا ایجاد می­کنند.

    این پالس­ها بگونه­ای هستند که پالس­های میدان الکتریکی را در مغز تا V/m100 بوجود اورده و می­توانند پتانسیل عملی نورورن­های کوتیکال زیرین را تحریک کنند. شواهد نقیضی نیز وجود دارد که طبق آن­ها MF هایی با اندازه کوچک می­توانند از نظر PT عملکرد مغز را تحت تاثیر قرار بدهند. TMS  عمدتا به تحریک سطح مغز محدود می­باشد به همین خاطر است که با دور شدن از القاگر به سرعت تضعیف میشود. اثرا دراز مدت TMS بر روی عملکرد عصبی ­­هنوز معلوم نیست. بدیهی است که در این تکنیک لازم است که القاگر مغناطیسی بطور مستقیم بر روی سر ثابت شود. بنابراین با استفاده از TMS، کنترل از راه دور غیرممکن است.

تحریک مغناطیسی استاندارد

   به منظور تشخیص نوع خاصی از تحریک مغناطیسی که به طور قابل توجهی با تحریک­های مغناطیسی پیچیده­ای که در بالا شرح داده شد، اصطلاح تحریک مغناطیسی استاندارد بکار برده می­شود.

   در تحریک مغناطیسی استاندارد، مغز در معرض MF یکنواخت قرار می­گیرد که منبع آن معمولا از یک جفت حلقه Helmholtz با اندازه بزرگتر از اندازه سر تشکیل شده است. با این نوع تحریک تمام قسمت­های مغز بصورت یکنواخت طوری در معرض MF قرار می­گیرند که نقشه­برداری از اطلاعات غیرممکن باشد.

   تحریک استاندارد بطور عمده بر اهداف علمی تمرکز می­کند که در این اهداف اثرات کلی EMFها بر روی سیستم­های بیولوژیکی بررسی می­شود. در این حالت در درجه اول مکانیزم­های اساسی تزریق بیومغناطیس مد نظر می­باشد. از آنجایی که مکانیزم­های اساسی وابسته به خواص اهداف نامعلوم MF در یک بافت بیولوژیکی است، بنابراین استفاده از MFهای یکنواختی که به راحتی قابل کنترل است منصفانه می­باشد. این اهداف نامعلوم عبارتند از: اندازه مولکولی یا سلولی، موقعیت اهداف در مغز یا سایر بافت­ها و.... بدین ترتیب تحریک مغناطیسی استاندارد این توانایی را به محقق می­دهد که عامل مستقل احتمالی تاثیر بیولوژیکی را از بین ببرد. میزان ناهمگونیEMF ها می­تواند به طریقی اعضای بدن را تحت تاثیر قرار دهد.

   همچنین تحریک استاندارد می­تواند شرایط الکترومغناطیسی طبیعی را با استفاده از منابع تابش­ها و      میدان­های EM در فواصل نسبتا دور از افراد فراهم آورده و در عین حال اطلاعات غنی در مورد فرایندهای مولکولی و شیمیایی بدست می­دهد که در معرض تابش EM هستند. بطور کلی تحریک مغناطیسی استاندارد در رابطه با توزیع مکانی این فرایندها اطلاعاتی را ارائه نمی­دهند. بنظر می­رسد که اطلاعات در یک فضای متوسط قرار دارند.

   سیستم­های آزمایشگاهی تحریک مغناطیسی استاندارد معمولا در اندازه­های 0.5 تا 1 متر هستند و هنگامی که نیاز باشد تا کل بدن در معرض EM  قرار بگیرد، از سیستم­های بزرگتری استفاده می­شود.

   لازم  به ذکر است که تحریک مغناطیسی استاندارد تنها روشی است که با استفاده از ان نفوذ غیرمستقیم از راه دور ممکن است. سیستم پرتودهی لزوما مانند حلقه Helmholtz  نیست و ممکن است با ساختار بلندتری طراحی شده باشد.

اثر شنوایی مایکروویو

   پدیده شنوایی مایکروویو یا اثر شنوایی مایکروویو برای اولین بار در دهه 1940 با شنیدن پالس­های کوتاه EM مایکروویوی که بر روی سر انسان و یا حیوان اعمال شد، شناخته شد. بعنوان مثال پالس­های تکی 10 ثانیه­ای با انرژی مایکروویوی GH2.45  ممکن است بصورت ضرباتی با قدرت نسبتا بالا و با چگالی شار انرژی W/cm24 شنیده شود. یک سری از این پالس­ها می­توانند بصورت یک صدای رسا در فرکانس متناسب با نرخ تکرار پالسی مناسب شنیده شوند. هر چه قدرت بیشتر باشد، صدای ضربات بلندتر است. بنابراین وابسته به سیگنال مدولاسیون، مایکروویوهای مدوله شده صداهایی را تولید می­کنند که به نظر می­رسد در داخل سر ایجاد شده­اند. این کار نشان می­دهد که با مدولاسیون متناسب با نرخ پالس، امکان انتقال برخی از کلمات وجود دارد. با این حال در هیچ نشریه علمی به آن اشاره­ای نشده است.

   در (Justesen,1975)  سطح mw/cm210  بعنوان استانه برای متوسط چگالی انرژی مایکروویو در نظر گرفته شده است. و در(Guy,1975) برای شنیدن ضربات مجزا، مقادیر، 100 برابر کوچکتر در نظر گرفته شده است. که این کار اساسا وابسته به پارامترهای مایکروویو یا پالس RF می­باشد.

    ممکن است بنظر برسد که اثر شنوایی در ارتباطات مورد استفاده قرار می­گیرد ولی قدرت بالایی که برای ایجاد این اثر لازم است می­تواند برای سلامتی افراد خطرناک باشد. حتی اگر یک سیگنال صوتی با کیفیت پایین در محدوده Hz 500 و با نرخ تکرار پالس­های مایکروویوی پارامترهای مذکور مدوله شود، متوسط چگالی شار انرژی آن حدود  Mw/cm220 می­شود. که این مقدار تا حدی بالاست که می­تواند باعث گرمادهی در ساختار مغز شده و از سطح استاندارد امنیت بشری تجاوز کند. پرتودهی با چنین مایکروویوهایی ممکن است برای سلامتی انسان خطرناک بوده و همراه با سرگیجه، سردرد و دیگر اثرات طولانی مدت باشد. نوشته­ای در اینترنت که در سال 1970 توسط ناسا ارائه شد، نشان می­دهد که اثر شنوایی مایکروویو حتی در چگالی انرژی پایین رخ می­دهد. با این حال سطح چگالی انرژی و منبع این اطلاعات ذکر نشده­اند.

      یک نتیجه مهم از مطالعات نظری و تجربی متعدد در مورد اثر شنوایی مایکروویو به شرح زیر است: این اثر از طریق تعامل مستقیم مایکروویوها با نورون­های شنوایی یا نورون­های CNS به وجود نمی­آید. پالس­های مایکروویو با جذب شدن در بافت­های نرم سر ، امواج ترموالاستیک دارای فشار صوتی ایجاد می­کنند که به سمت گوش داخلی می­رود و در آنجا گیرنده­های حلزونی را مانند امواج صوتی معمولی تحریک می­کنند. بر اساس بررسی  (ELDER , CHOU) فرکانس موثر برای این اثر حدود MHz 4/2 تا GHz 10 می­باشد وفرکانس اساسی تولید کننده صداها مستقل از فرکاس EMF بوده و وابسته به ابعاد سر و ویژگی­های فردی افراد است. به همین خاطر است که انتقال کلمات یا عبارات از این طریق به مغز دشوار است. بدیهی است که دلایل فیزیکی مانع از تولید صداهایی با طیف وسیع می­شود که این صداها مانع از شناسایی کلمات و تشخیص صدا می­شوند.

     با این حال برخی از افراد فکر می­کنند که از این اثر می­توان برای کنترل ذهن استفاده کرد. نویسنده (McMurtery) در مورد آزمایشات و روش­هایی بحث می­کند که در آنها صداهای نزدیک سر افرادی که در معرض امواج مایکروویو قرار گرفته­اند، ضبط می­شود. بنظر می­رسد که این نوشته علمی باشد اما هیچ نشریه مشابهی از این نویسنده در ژورنال­های علمی یافت نشده است. علاوه بر این نتایج چنین آزمایشات خانگی بعلت شکست متدولوژی قاطع نمی­باشد.

    تعدادی از اختراعات معمولاً توسط افرادی ارائه شده که اصرار دارند با استفاده از اثر شنوایی مایکروویو می­توان به کنترل ذهن EM پرداخت. یک روش دیگر برای انتقال اطلاعات به مغز از طریق ایده­ی ساده و در عین حال رایجی می­باشد که در این حیطه فعالیت مغز توسط فعال­سنج الکتریکی قابل نمایش بخوبی مشخص می­شود. بعنوان مثال استفاده از EEG برای نمایش شکل امواج مغز. بنابراین همانطور که فرض شد تحریک الکتریکی مغز توسط سیگنال­های مدولاسیون مشابه با امواج مغز می­تواند اطلاعات را به ذهن افراد منتقل کند که در اینجا به بررسی برخی از اختراعات با تمرکز بر میزان انسجام آن­ها و موضوع مطالعه ما می­پردازیم.

   تعداد زیادی حدس و گمان غلط در مورد موضوع کنترل ذهن وجود دارد و معمولا در اغلب ان­ها اطلاعات نامربوط با شواهد قطعی به خوانندگان ارائه می­شود. بعنوان مثال در (www.exoticwarfav.org) چندین اختراع برای "الکترومغناطیس و کنترل زیستی "  ثبت شده که وجود تکنولوژی کنترل ذهن را اثبات می­کند.

   لازم به ذکر است که واقعیت وجود ثبت اختراع لزوما به معنای این نیست که فرایندهای فیزیکی موجود در اختراع اتفاق افتاده­اند. در واقع بخش عمده اختراعات جهانی توسط سازمان­های مربوطه تایید نشده­اند و ساختارهای ذهنی پیشنهاد شده نمی­توانند تحقق یابند. چرا که فرایندهایی که این ساختارها مبتنی بر ان­ها هستند ارتباطی با دنیای واقعی فیزیک ندارند. این امر معمولا اتفاق می­افتد چرا که در یک اختراع فقط جنبه عملی در نظر گرفته می­شود و به جنبه علمب توجهی نمی­شود.

   اظهار نظر در مورد این اختراعات مشکل است زیرا هیچ نظری درباره این موضوع وجود ندارد. در این گونه از اختراعات ایده کلی بدون هیچ مشکلی ارائه می­شود. این گروه از اختراعات با شماره usp3393279 شناخته شده و وسیله تحریک سیستم عصبی نامیده می­شوند.

   گروه بعدی از اختراعات ممکن است هیچ ارتباطی با کنترل ذهن EM نداشته باشند. زیرا دستکاری­های لازم شامل تماس مستقیم با سر و بدن انسان است. بعنوان مثال در یک روش اختراعی، از الکترودهای قابل      برنامه­ریزی روی جمجه سر استفاده می­شود که انجام این کار بصورت مخفیانه ممکن نمی­باشد. این گونه اختراعات در جدول 1 گردآوری شده­اند. شرح این اسناد در دسترس نیست. جدول 1 شامل شماره اختراعات، عناوین آن­ها و اظهار نظر کوتاه ماست.

توضیح

عنوان

شماره

تاثیر تماس

سیستم شنوایی

3629521

از کاشت الکترود استفاده شده لذا نمی­تواند مخفیانه استفاده شود.

روش کاشت الکترود محرک الکترونیکی

3646940

عینا

سیستم الکتریکی جهت تحریک سیستم بیولوژیکی

3727616

الکترود در بدن قرار می­گیرد.

روش کسب اثرات نوری و فیزیولوژیکی

3835833

الکترود در سر قرار گرفته می­شود.

سیستم و روش کنترل سیستم عصبی یک عضو از موجود زنده

3837331

مجموعه­ای از الکترودها به جمجه اعمال می­شود.

سیستم چندکاناله با روش چندعنصری برای کنترل سیستم عصبی عضو زنده بدن

3967616

عینا

وسیله القای الگوهای امواج مخصوص مغز

4335710

استفاده از سیگنال صوتی در مغز تاثیر می­گذارد.

دستگاه برای کاهش فرکانس القایی امواج مغز

4834701

موج­نگاری مغز با الکترودهایی که در پوست سر قرار داده شده­اند، انجام می­شوند. سپس پردازنده سیگنال، EEG را تبدیل به یک موسیقی کرده که بصورت صوتی به مغز بازمی­گردد.

روش و دستگاهی برای تبدیل EEGبصورت یک موسیقی جهت تحریک و کنترل حالات مختلف روانی و فیزیولوژیکی و کنترل یک آلت موسیقی

4883067

این روش با استفاده از الکترودهای روی سر، سیگنال را گرفته و با رایانه پردازش میکند و سپس به یک سیگنال صوتی تبدیل کرده و به هدفون برمی­گردد.

روش و دستگاهی برای تغییر فرکانس امواج مغز

5036858

از صداها برای تاثیر در هوشیاری افراد استفاده   می­شود.

روش و سیستمی برای تغییر هوشیاری

5123899

در این روش حالات مختلف هوشیاری از طریق تولید سیگنال صوتی استروفونیک که دارای شکل موج خاصی هستند، القا می­شوند.

روش القای حالات هوشیار روانی، عاطفی و فیزیکی در فرد

5213562

برای این کار از یک ژنزاتور سیگنال تصادفی استفاده می­شود. و پس از یک سری تغییرات، سیگنال نوری به سمت چشم­های فرد تابانده می­شود که امواج مغزی مطلوب را در فرد القا می­کند.

دستگاه القای موج مغز

5330414

روشی است که در آن حالات مختلف هوشیاری توسط الگوهای ضبط شده EEG که تبدیل به سیگنال صوت شده­اند، القا می­شود.

روش و دستگاهی برای القای حالات هوشیاری

5356368

در این روش، پارامترهای فیزیولوژیکی مانند فشار خون، ضربان قلب، اندازه مردمک چشم، میزان تنفس، سطح عروق، از راه دور با استفاده از EMF تابشی منعکس شده اندازه­گیری می­شود.

روش و دستگاهی که اطلاعات وضعیت عاطفی فرد را از راه دور تعیین می­کند

5507291

    جالب است که اختراعات دیگر با جزئیات توضیح داده شود.

USP395134: دستگاه و روشی برای نظارت و تغییر امواج مغز از فواصل دور. روشی است که برای نظارت امواج مغز از فاصله دور طراحی شده است. انرژی EM تابشی فرستنده­ها با فرکانس­های بالا تا MHZ100 به سمت فرد موردنظر هدایت می­شود. سیگنال­های منتشر شده با فرکانس­های مختلف در جمجه فرذ نفوذ کرده و با مغز ترکیب می­شوند و امواج تداخلی را ایجاد می­کنند. در این روش قدرت موج، در یک ناحیه خاص از مغز متمرکز می­شود. سپس دو سیگنال بطور هم­زمان منتقل شده و در مغز برای تشکیل یک موج ترکیب می­شوند. فرکانس موج ترکیبی برابر اختلاف فرکانس سیگنال­های تصادفی می­باشد که قابل تفکیک نیستند.

   فرض می­شود که موج تداخلی توسط تابش ناشی از فعالیت الکتریکی مغز مدوله شود. سپس موج تداخلی مدوله شده توسط مغز دوباره ارسال شده و توسط یک آنتن که در فاصله دور در یک ایستگاه قرار دارد، دریافت می­شود.سپس موج، دمدوله شده و پس از پردازش، مشخصات امواج مغز افراد را فراهم می­کند. با ابن حال این ایده منجر به چندین آسیب فیزیکی می­شود که عبارتند از:

1) طول موج یک موج 100 مگاهرتزی برابر 1 متر می­باشد که این فاصله به اندازه کافی دور نیست تا بتواند روی قسمت خاصی از مغز تمرکز کند. 2) برای تولید سیگنال بازتابی در فرکانس­های مختلف، بافت مغز باید دارای امپدانس غیرخطی باشد که این امپدانس تنها در امواج الکترومغناطیسی بیش از آستانه حرارتی امکان­پذیر است. 3) اگر فعالیت الکتریکی طبیعی مغز با واحدهای مشابه امواج تصادفی اندازه­گیری شوند، بیشتر پارامترهای ان کمتر از نویز طبیعی ناشی از امواج تصادفی می­شود در نتیجه تلاش برای استخراج سیگنال مغز با استفاده از امواج بازتابی ممکن نیست. نویسنده، هیچ اثری را ندارد که توسط پایگاه داده PubMed فهرست شده و شکست پروژه را نشان دهد. جالب است بدانید که در کاری که Petrosyan در سال 1995 انجام داد، مت.جه شد که واسط­های پوستی مایع و اهداف بیولوژیکی که در معزض تابش مایکروویو قرار می­گیرند، امواج EMرا در محدوده دسی­متر که بالاتر از سطح حرارتی است، تابش می­کنند. پاسخ اهداف به اشعه RF، توسط یک رادیوسنج مایکروویوی 1تا4 گیگاهرتزی در باند فرکانسی 50 مگاهرتزی، اندازه­گیری شده است. این طیف دارای قله­های تیز با ساختار ریز 51، 65 و 103 گیگاهرتزی بود که امکان داشت حاوی اطلاعاتی در مورد خواص بیولوژیکی اهداف پرتودهی شده باشند.  با این حال با توجه به اسکن مغز و بدون توجه به ذهن­خوانی، این کار بصورت عملی پیاده­سازی نشده است.

   USP4858612: روش و ساختاری است که در آن با معرفی خاصیت چندگانگی مایکروویوها، تحریک شنوایی پستانداران انجام می­شود. این کار نیز عملا مناسب نیست. زیرا این دستگاه فرضی شنوایی برای کسانی است که عصب یا قشر شنوایی شان آسیب دیده است.

    فرض می­شود که ماکروویوهایی که امواج دائمی را در داخل جمجمه ایجاد می­کند بگونه ای مرتب شده باشند که قدرت خود را بر روی قشر شنوایی متمرکز کنند. نویسنده پیشنهاد میکند که قشر شنوایی معمولاً تابش ماکروویو خود را تولید می­کند که این تابش موج مغزی نامیده می­شود. ماکروویوهای خارجی که توسط سیگنال صدا مدوله می­شوند امواج مغز را تحریک کرده و باعث شنیده شدن صدا می­شوند. معمولاً در شرایط آزمایشگاهی، انتخاب فرکانس و هندسه رادیاتورهای ماکروویو با توجه به یک سر ثابت انجام می­شود که در این صورت هنگامی که جذب امواج ماکروویو EM در قشر شنوایی به حداکثر برسد، امکان ایجاد یک پیکربندی وجود دارد. با این حال ضریب Q تشدیدگرهای جمجمه به قدری کم است که بهره در مقایسه با حالتی که تشدیدگر وجود ندارد، مینیم مقدار می­شود. یعنی امواج ساکن نمی­شوند. همانگونه که اشاره شد قشر شنوایی می­تواند تابش ماکروویو ایجاد کند که البته این یک تصور علمی است.

     Usp6506148: دستکاری سیستم عصبی توسط میدان­های EM منتشر شده از مانیتورها. که از نظر عملی مناسب نیست. با توجه به این اختراع بسیاری از پایانه­های نمایش ویدئو هنگام نمایش تصاویر پالسی با فرکانس­های  5/0 الی 4/2 هرتز ، میدانهای EM پالسی منتشر می­کنند. که برای ایجاد واکنش حسی در پوست کافی است. بنابراین دستکاری سیستم عصبی یک فرد با ارائه تصاویر پالسی نزدیک مانیتور، ممکن است. این روش بر اساس بیانیه­ای است که طبق آن " اثرات بیولوژیکی در یک هدف انسانی مشاهده شده است که این اثرات در پاسخ به تحریک پوست توسط میدانهای الکترومغناطیسی بصورت پالسی و با فرکانس­های خاص تولید شده است." هیچ شواهد قانع کننده­ای برای این نوشته وجود ندارد. علی رغم اثر بیولوژیکی ناشی از قرارگیری در معرض EMF ضعیف با فرکانس­های واقعی، بار اطلاعاتی آن در مقایسه با تصاویر ارائه شده به مغز کم بوده و در نتیجه صحبت در مورد EMC مشکل است. اگر این اثر وجود داشته باشد، تولید EMFهای ضعیف بدون استفاده از VDT بسیار آسان خواهد شد.

     Usp4858612: دستگاه شنوایی می­باشد که در آن فرض بر این است که مغز پستانداران امواج EM را بعنوان بخش لاینفکی از عملکرد سیستم عصبی مرکزی و پیرامونی، تولید و استفاده می­کند. بر این اساس تصور می­شود که القای اشعه ماکروویو باعث تولید قشر شنوایی شده و امواج القا شده مغز را به ناحیه قشر شنوایی که می­تواند صداهای قابل فهم را تشخیص دهد، تحویل می­دهد. باید تاکید شود که این پیشنهاد کاملاً فکری بوده و بر شواهد نقلی استوار است.

     Usp3951134: دستگاه و روشی است که از فاصله دور برای نظارت و تغییر امواج مغز استفاده می­شود در این پیشنهاد EMFها به مغز افراد به گونه­ای تابیده می­شود که توسط امواج مغز ، مدوله شده و توسط مغز دوباره به یک گیرنده ارسال شود. اگر این مدل واقعی باشد در بهترین حالت اطلاعاتی مانند EEG یا MEG فراهم می­شود. با این حال بنا به دلایل فنی این کار غیر ممکن است.

   نویسنده، فیزیک فرایند جذب، بازتاب، تداخل RF و حتی سطح EMFهای تولید شده توسط مغز را     آدرس­دهی نکرده است.

   USP5935054: شامل تحریک مغناطیسی رزونانسی حسی می­باشد. EMF خارجی ضعیف اعمالی به یک سیستم عصبی می­تواند اثر فیزیولوژیکی داشته و منجر به خواب­آلودگی شود. در چارچوب مکانیزم­های حرارتی ، یک MF 0.5 هرتزی تنها در اندازه بزرگ می­تواند باعث عکس­العمل فیزیولوژیکی شود. این عکس­العمل هنگامی اتفاق می­افتد که MF، جریان­های گردابی قابل مقایسه­ای با جریان­های زیستی طبیعی از نظر چگالی تولید کند. سطح میلی­تسلا بطور قابل توجهی از سطح استاندارد ایمنی تجاوز کرده و ممکن است فقط بعنوان یک روش درمانی پزشکی با کنترل حرفه­ای دقیق استفاده شود. در عین حال می­دانیم که مکانیزم­های غیرحرارتی اثرات زیستی ناشی از MF  از نظر فیزیکی ممنوع نبوده و این مکانیزم­ها می­توانند اثرات بیولوژیکی MFهایی که به آرامی از 100 تا 200 نانوتسلا تغییر می­کنند را توضیح دهند. با این حال این مکانیزم­ها کمتر مورد توجه واقع می­شوند. و این اثر هیچ ارتباطی با کنترل ذهن ندارد.

   همچنین اختراعاتی وجود دارند که دارای معیارهای واضح و معقولی در رابطه با کنترل ذهن هستند.

    USP4877027: "سیستم شنوایی"  هستند. فرض می­شود که تابش EM فرکانس بالا بر سر یک فرد تابیده و مدوله شود. سپس سیگنال­هایی ایجاد شوند که بتوانند بدون توجه به حس شنوایی فرد قابلیت تشخیص داشته باشند. پیشنهاد می­شود که صدا بعلت اثر شنوایی مایکروویو در سر فرد ایجاد شود. که این تابش­های مایکروویو در محدوده 0.1 تا 10 گیگاهرتز و با چگالی قدرت متوسط mw/cm23 باشند که یک مجموعه از انفجارها را بوجود می­آورند. میزان انفجارات توسط ورودی صوتی جهت ایجاد حس شنوایی در فرد مدوله     می­شود.

   Usp6587729: "دستگاهی برای مکالمه ارتباطی صوتی با اثر شنوایی فرکانس رادیویی" است. که در آن یک سیگنال مدوله­ساز مخصوص وجود دارد. سیگنال مدولاسیون در نتیجه فرکانس قطع و اعوجاج غیرخطی سیگنال صوتی اولیه ایجاد می­شود. که این باعث دمدولاسیون ناشی از اثر شنوایی قابل فهم RF می­شود.

   تعدادی از اختراعات فوق توسط سایت­های تخصصی کنترل ذهن اشاره شده­اند که بیشتر ان­ها بی­ربط بوده و یا برای تحقق کنترل ذهن EM مناسب نمی­باشند. امکان­سنجی فنی برخی از اختراعات یا روش­ها نامعلوم مانده است. همانطور که گفته شد محدودیت­های فیزیکی بطور چشمگیری مانع از تشخیص صدا از طریق اثر شنوایی RF می­شود. با این حال، اختراعات قبل و بعد از USP4877527 همه در یک نقطه اشتراک دارند. همه این اختراعات دارای نوعی خاص از مدولاسیون مایکروویوی هستند که نه تنها از نظر اثر شنوایی بلکه از نظر تشخیص صدا بوسیله اثر شنوایی امن هستند. متاسفانه هنوز هیچ مقاله­ای برای تائید علمی این روش ارتباطی وجود ندارد تنها مدرک این است که تحقیقات نظامی مربوطه طبقه­بندی شده­اند. با این وجود، این امر نمی­تواند دلیل مهمی برای وجود تکنولوژی کنترل ذهن باشد.