مقاله ی از دانشگاه فیزیک روسیه در مورد امواج الکترومغناطیسی کنترل ذهن بخش اول
در این مقاله سوالات عمومی مربوط به مفهوم کنترل الکترومغناطیسی اعضای بدن انسان مخصوصاَ مغز در نظر گرفته شده است. در ابتدا تعریف کنترل ذهن الکترومغناطیسی مشخص شده است سپس خلاصهای از مرور تاریخی ارائه شده که مرحله اساسی توسعه این مفهوم در آمریکا و روسیه را نشان میدهد. در ادامه روشهای معروفی که به ما اجازه استخراج اطلاعات فرایندهای مغزی را میدهد، تحلیل شدهاند. روشهای دیگر نیز بخوبی بررسی شدهاند که این روشها در تقابل با اجازهی تحویل اطلاعات به مغز بشر از طریق قرار دادن آن در معرض امواج وتابشهای الکترومغناطیسی میباشند. هر کنترل ذهن الکترومغناطیسی هر جور که باشد باید بر اساس اصول کلی تعامل میدانهای الکترومغناطیسی با اهداف زندگی باشد. بنابراین زمینههای علمی برای کنترل ذهن الکترومغناطیسی احتمالی مطرح شده است که این زمینهها شامل : 1) تابشهای الکترومغناطیسی و میدانهای مغناطیسی فوقالعاده ضعیف تاثیرات زیستی متنوعی ایجاد میکنند که تاثیرات عصبی از جمله آنها میباشند. 2) برخی از زمینههای علمی مثالهایی در مورد مکانیزم مولکولی و زیرسلولی ارائه میدهند که تاثیرات امواج الکترومغناطیسی فوق العاده ضعیف را نشان میدهد و 3) محدودیتهای فنی برای قرار دادن افراد در مقابل امواج و تابشهای الکترومغناطیسی وجود دارد. همچنین یک نظریه برای تاثیر شنوایی امواج ماکروویو ارائه شده که این نظریه با در نظر گرفتن قدرت این امواج برای کنترل ذهن الکترومغناطیسی میباشد. در نهایت نکات مقطعی در رابطه با موارد ممکن و ناممکن کنترل ذهن الکترومغناطیسی میباشد. بطور دقیق بر اساس بررسی مطبوعات استنباط کردیم که چه نوع از ذهنخوانیها دارای زمینه علمی میباشند تا چه حدی میتوانیم در مورد کنترل ذهن صحبت کنیم.
نکات کلی در مورد کنترل ذهن الکترومغناطیسی
اظهارنامه جهانی حقوق بشری ملل متحد در سال 1984 بر اساس حقوق بشری که باید برای همه مردم رعایت شود، نوشته شده است. مهمترین اصل این اظهارنامه بیان کننده آزادی تفکر است که به شدت وابسته به آزادی افکار میباشد این آزادی شامل آزادی افراد برای اظهار عقیده، نظر و یا طرز تفکر بدون هیچ گونه مداخله توسط فرد دیگر میباشد (GAUN ) دو نتیجه مهمی که از این اصول گرفته میشود عبارتند از:
اول اینکه هر فردی این حق را دارد که افکار خود را مخفی نگه دارد در نتیجه اگر یک فرد و یا هر فردی از یک گروه یا سازمان که امکان ذهن خوانی فرد دیگر را داشته باشد، مسلماَ تخلف از قانون اساسی محسوب
اختصارات : ac : جریان متغیر cw : امواج پیوسته dc: جریان ثابت EM: الکترومغناطیسی EMF: میدان الکترومغناطیسی MF: میدان مغناطیسی MRI: تصویربرداری رزونانس QED: الکترودینامیکهای کوانتومی RF: فرکانس رادیویی TMS : تحریک مغناطیسی مغز
میشود به همین خاطر است که برخی سازمانهای حقوق بشری هرگونه مداخله در هوشیاری را بعنوان عمل ناپسند و غیرقانونی میدانند.
دوم اینکه علاوه بر عناصر اجتماعی فوق الذکر اصل آزادی تفکر نیز بطور مشابه دارای مفهوم نامعلومی است که نیاز به اظهار نظر علمی جهانی دارد. ممکن است بنظر برسد که این اصول تفکر را بعنوان مقوله اساسی برای آزادی مسئولیت اجتماعی بشر میداند. بعنوان مثال، تنفر تا زمانی که منجر به ضرر و زیان نشود. بعنوان یک رفتار غیرقابل مجازات محسوب میشود. این بدین معنی است که در حالت خاص هیچ کس نمیتواند بخاطر افکارش تعقیب و یا دادخواست شود. بنابراین افراد توسط فعالیت عملیشان و قانونگذاریهایشان تصدیق میشوند که تفکر به تنهایی نمیتواند منجر به عمل شود.
مهم این است که علم به این شرط اصلی تکیه میکند. روش علمی، هدف از مطالعه را از فرد خاص و یا از موضوع مطالعه جدا میکند و هدف موجود را صرف نظر از موضوع فعالیت ذهنی در نظر میگیرد. در مشاهدات علمی عمومی نیز این موضوع هر روز تثبیت میشود. ما تاکید میکنیم که جنبه اجتماعی این ادعا حتی از جنبه علمی متقابل آن مهمتر است چرا که جنبه اجتماعی از تجربه جمعی تاریخی بشری سرچشمه میگیرد. قانون اجتماعی از علم پیشی میگیرد چرا که نه تنها شامل علم است بلکه کل دانش عملی بشر را نیز احاطه کرده است. بررسی ادبیات در مورد موضوع مهمی مانند کنترل ذهن نیازمند این است که با موضوع خاصی هماهنگ شود و این موضوع باید سوالاتی نظیر اینکه آیا تفکر میتواند منجر به عمل شود یا نه، در نظر گرفته شود. در ادامه ما به مثبتگرایی علمی طبیعی پایبندیم که بر اساس آن در حالت خاص عمل بطور مستقل از تفکر در مورد آن عمل ایجاد میشود. علم با پدیده سر و کار دارد. یعنی رویدادهای تکراری و دانش جدید به عنوان تعمیم دهنده دادههای تجربی میباشند. ما بطور ویژه در مورد موضوعی بحث میکنیم که مشاهدات کنترل ذهن فراتر از محدوده علم است.
کنترل ذهن چیست؟
در ادامه واژه کنترل ذهن یک واژه کلیدی است. لذا مهم است که در مورد معنی پیشرفته آن به توافق برسیم. تعریف کنترل ذهن و میزان تاثیر احتمالی آن بر روی افراد بحث میشود. این واژه در مطبوعات علمی دارای استفاده جداگانه میباشد. بطور معمول کنترل ذهن بعنوان یک اصطلاح عمومی برای تعدادی از نظریههای جدالآمیز و یا تکنیکهای طراحی شده جهت واژگونسازی تفکر، رفتار، احساسات، تصمیمات و یا حتی دستکاری آگاهی یک فرد تعریف میشود.
امکانسنجی چنین کنترلی و روشهایی که بتوان با آنها به این کنترل رسید نیز مورد بحث قرار گرفته است. روانشناسی اجتماعی کنترل ذهن را بعنوان استفاده منظم از اصول ارتباطی شناخته شده میداند. تحت این تعریف افرادی که ایدههایشان در سایر مردم اثر گذاشته و آنها را متقاعد میکند، در درجات متفاوت کنترل ذهن را انجام میدهند. همانگونه که میدانید روانشناسی اجتماعی، کنترل آگاهی افراد را که ممکن است نه تنها با استفاده از فرایندهای ارتباطی خودشان (گفتگو، مطالعه، تلویزیون، رسانههای جمعی، هیپنوتیزم و ...) بلکه توسط علل ارتباطی بیرونی سرکوب میشوند را در نظر نمیگیرد. این علل عبارتند از مواد شیمیایی مختلف که بطور بیومکانیکی کنترل را کاهش میدهند و عوامل فیزیکی مانند احساس مشاهده نور، احساس شنیدن الگوهای شنیداری، تاثیرات دمایی و قرار گرفتن در معرض میدانهای الکترومغناطیسی میباشند. البته ترکیبهای مختلف نیز میتواند استفاده شود.
در مسئله کنترل ذهن باید دو جنبه مهم را که بسیار متفاوت از جنبه فیزیکی است، تشخیص دهیم اولاً کنترل ذهن شیوهای است که میتواند بطور مخفیانه اطلاعات را از یک فرد بدست آورده و فراخوانی کند که این روش ذهنخوانی نامیده میشود. جنبه دوم نیز روشی برای ارائه و تعبیه اطلاعات در ذهن افراد میباشد.
در میان انواع مختلف از فناوریهای کنترل ذهن، جذابترین آنها تکنولوژی استفاده از میدانها و تابشهای الکترومغناطیسی بعنوان وسیله تحویل سیگنالهای کنترل ذهن میباشد. نکته مهم این است که تابش EM میتواند به آسانی بگونهای تنظیم شود که بطور غیر منتظره و یا حتی مخفیانه گروههای بزرگی از مردم در معرض منابع نسبتاً دور EM قرار بگیرند. در شرایط خاص تابش EM میتواند بر روی هدف محلی تمرکز کند. کنترل ذهن الکترومغناطیسی ممکن است در معنای وسیعتر به عنوان یک فناوری طراحی شده جهت اسکن آگاهی و خواندن ذهن با استفاده از تابشهای EM در نظر گرفته شود. کنترل ذهن EM دارای ویژگیهای ضروری و منحصر به فردی میباشد. این روش تکنولوژی کنترل از راه است که در سطح وسیعی عرضه میشود و دارای ظرفیت تنظیمات و هدفگیری سریع میباشد. با این حال مهمترین ویژگی این روش امکان نفوذ محرمانه EM میباشد. یعنی افراد در مورد آن آگاه نبوده و بر این باورند که کارهایی که انجام میدهند تحت کنترل کامل ذهن خودشان بوده و نمیتوانند حدس بزنند که برخی از تفکراتشان ناشی از منابع خارجی میباشد و گاهی اوقات مانند EMF ها اصوات مافوق صوت نیز به عنوان حاملان اطلاعات پنهان در نظر گرفته میشوند که
EMF ها دارای قدرت نفوذ بیشتری میباشند.
مطابق با هدف مقاله در ادامه تنها کنترل ذهن الکترومغناطیسی و ذهنخوانی بررسی شده است.
ذهنخوانی:
ابتدا باید روابط عمومی بین مفاهیمی مانند کلمه، عبارت، تفکر معانی مشخص شود. میتوان حس عبارت زیر را با خواندن سریع آن درک کرد : " طبق نظریه یک محقق در دانشگاه کمبریج مهم نیست که چه تعداد حرف در یک جمله وجود دارد آنچه که مهم است این است که حروف اول و آخر آن درست باشند. بقیه حروف ممکن است کلاً غلط باشند و شما آن را بدون هیچ مشکلی بخوانید. چرا که ذهن افراد حروف را جداگانه نمیخواند و کل کلمه را در نظر میگیرد " این جمله یک مثال خوب است که نشان میدهد یک معنی ممکن است به روشهای مختلف منتقل شود حتی اگر کلمات در یک عبارت غلط باشند. کلمات دیگر تا حدودی قادر به انتقال مفهوم میباشند. این بدین معنا است که مفهوم یک ماهیت مستقل میباشد که ممکن است با روشهای مختلف بیان شود. حتی امکانات غیر شفاهی نیز میتوانند مفاهیم را منتقل کنند. اینکه چه نوع افکاری پشت عبارات و مفاهیم هستند هنوز ناشناخته میباشد."
ذهن انسان قادر به کار کردن با مفاهیم بدوندر نظر گرفتن ساختارهای کلامی، کلمات یا عبارات نیست. حتی سخنرانی پوشیده نیز همیشه همراه با مفاهیم نمیباشد. ظاهراً انسانها بیشتر کارها را با حفظ سکوت درونی انجام میدهند و تنها زمانی که نیاز به انتقال مفاهیم به دیگران را دارند روش مترجم ذهنی خود را فعال کرده و احساسات فردی را در قالب کلمات و عبارات مشترک بیان میکنند. البته این به این معنی نیست که وقتی فردی پوشیده صحبت میکند، حدیث نفس نادیده گرفته شود. حتی در این مواقع نیز حدیث نفسها بازتابی از مفاهیم میباشند. به نظر من ذهنخوانی با در نظر گرفتن واقعی بودن آن شامل دریافت جریان مفاهیم میباشد ذهنخوانی بدین معنی است که بدانند شما به چه چیزی و به چه مفاهیمی فکر میکنید. اما چگونه ممکن است؟
چگونه مفاهیم و افکاری را درک کنیم که برای ما نیستند؟ یکی از راهها خواندن متن نوشته شده قبلی و یا در نظر گرفتن یک تصویر میباشد و روش دیگر شنیدن چیزی است که بیان شده است. عملاً غیر ممکن است که یک حس را با سایر اندامهای حسی درک کنیم. برخی از احساسات و تفکرات برای اینکه اطلاعاتی را ارائه باید توسط تماسهای فوق طبیعی درک شوند. با این حال این امر میتواند تجربه غیرقابل توضیح در شرایط علمی باشد یعنی تا زمانی که اندیشهها بطور آشکار و یا پنهانی بیان نشوند و یا به روش دیگر ارائه نشوند، قابل خواندن نیستند.
معمولاً افکار به عنوان تحریک گسترده نورونها در قشر مغز و اثر متقابل آن در نظر گرفته میشوند. با فرض اینکه بدانیم کدام نورونها در یک لحظه خاص فعالند میتوانیم افکار افراد را بدانیم. همانگونه که گفته شد این تکنولوژی میتواند توزیع نورونهای فعال را به یک متن با معنی تبدیل کند یعنی اول الگوی نورونهای فعال را با استفاده از مفاهیم توضیح دهد و دوم مفاهیم بدست آمده را با استفاده از کلمات و عبارات ترجمه کند. لذا این تکنولوژی یک برنامه کامپیوتری است که میتواند با بسیاری از فعالیتها و آگاهیهای دقیق و مبهم مغز جایگزین شود که این کار در نگاه اول غیر ممکن به نظر میرسد.
سلاحهای الکترومغناطیسی:
هر چیزی که از تابشها و یا میدانهای EM جهت آسیب و نابودی استفاده کند بعنوان سلاح الکترومغناطیسی شناخته میشود. این آسیبها شامل ؛ آسیب بدنی معمولی و یا آسیب فرایندهای اجتماعی است. در بین چنین سلاحهایی سلاحهای لیزری و مایکروویو بعنوان بخشی از طرح دفاع استراتژیک شناخته میشود (1983). در بسیاری از منابع مانند( Liebig و همکاران در سال 1988) بر روی سلاحهای EM بحث شده است. نوع دیگری از تابشهای EM قدرتمند که میتواند بعنوان سلاح استفاده شود مربوط به پروژه HAARP و یا برنامه تحقیقاتی پرتوی فرکانس بالا (1993) میباشد. این برنامه با هدف کنترل فرایندهای فضایی که ممکن است عملکرد سیستمهای نظارتی و ارتباطی را تغییر دهد، انجام شد. در کشور دور آلاسکا، 180 قطعه آنتنهای HAARP که آنتن آرایهای فاز نامیده میشود، ترتیب داده شد کهد بر روی امواج EM تمرکز میکند و در یک مورد چند مگاوات از حجم نسبتاً کوچکی از زمین و فضا میتواند از نظر خواص فیزیکی تغییر داده شود. تاثیرات احتمالی بر روی فضا بصورت گسترده مورد بحث واقع میشود.
یک مفهوم نسبتاً جدید در مورد سلاحهای غیر مهلک به منظور کاهش تلفات نظامیان به وجود آمده است. این سلاحها بمنظور کشتن و یا ایجاد آسیبهای شدید بدنی به کار برده نمیشوند.
در سلاحهای غیر مهلک EM، از تابشهای EM که باعث درد، ترس و یا عکس العملهای مشابه در افراد میشود، استفاده میکنند که باعث نفوذ در ادراک و نگرش افراد شده و در نهایت میتواندعملیات نظامی را نابود کند. چنین فناوریهایی در حال حاضر در عملیاتهای غیر نظامی جهت سرکوب راهپیماییها و اعتصابات غیر قانونی به صورت مفید به کار برده میشود. ظاهراً معمولترین سلاحها تفنگهای مایکروویو میباشند که باعث ایجاد درد ناگهانی در پوست فردی که نشان گرفته شده است میشوند. اطلاعات حاضر در مورد اثرات زیستی امواج مایکروویو کوتاه محدود میباشد و مکانیزمهای بیوفیزیکی پایه شناسایی نشدهاند. با این حال نتایج موجود در مطالعات نظامی هزینه شده بر روی تاثیر فعالیت عصبی قطعههایی از مغز موش میباشد که متناسب با مفهوم گرمادهی بافت میباشد که تاثیرات خاص ومشخصی را فراهم نمیکند.
گرمادهی EM که تنها نوعی از اثر بیولوژیکی EM میباشد تحت عنوان اثر حرارتی EM در بیشتر جوامع علمی شناخته شده است. همچنین اثر غیر حرارتی EM نیز وجود دارد که زیاد مشهور نیستند. در این اثرات میدانها و تابشهای EM بصورت محسوس به بافت گرمادهی نمیکنند. با این حال این اثرات حاوی اطلاعاتی میباشند که از نظر بیوفیزیک / بیوشیمی هم سطح بوده و منجر به نقطه پایان بیولوژیکی میشوند. این اثرات هستند که پتانسیل زمینه علمی را جهت کنترل ذهن فراهم میکنند. بنابراین همان طور که بحث شد احتمال استفاده از مایکروویوهای EM و یا امکانات RF با قدرت پایین وجود دارد که واکنشهای قابل ملاحظهای مانند ترس یا درد ایجاد نمیکنند ولی میتوانند به طور مستقیم در جنبههی شناختی افراد تاثیر بگذارند. تصور میشود که میدانهای EM خارجی اعمال شده دارای قابلیت قرار دادن اطلاعات در مغز افراد میباشد.
از آنجا که قرار گرفتن در معرض EM میتواند بصورت مخفیانه باشد چنین امکاناتی اغلب با نوع خاصی از سلاحهای الکترومغناطیسی همراه است که توسط گروههای مخفی یا موسسات میتوانند ذهن مردم را کنترل کنند. برخی نظریههای خیانتآمیز وجود دارد که بر پایه وجود چنین امکانات EM میباشند. یک اصطلاح عمومی برای چنین امکاناتی در روسیه وجود دارد که تحت عنوان سلاحهای روانگردان شناخته شده است. در موارد شدیدتر طبق نظر نظریهپردازان توطئه کننده حتی ژنراتورهای EM آزمایشگاهی ساده و بیضرر نیز میتوانندتبدیل به ژنراتورهای روانگردان شده و حالات ذهن افراد را برای تبدیل شده به یک تبهکار کنترل کنند. با این حال گاهی اوقات واقعاً سخت است که واقعیت از دروغ و خطا تشخیص داده شود.
یکی دیگر از جنبههای کنترل ذهن افراد اهمیت یادآوری میباشد. واقعیت این است که کنترل ذهن EM به عنوان یک روش ذهنخوانی به جز نفوذ در ذهن ممکن است برای تمام سطوح افراد قابل دسترس نباشد. اگر در همه مسائل از ذهنخوانی استفاده شود جامعه به سرعت بیثبات میشود. دانستن دقیقاً همان چیزی است که به افراد اجازه میدهد در شخصیت خود احساس تکامل کنند این بدین معنی است که کنترل ذهن EM چه از طریق تواناییهای منحصر بفرد محرمانه بدست بیاید و چه از طریق دستاوردهای بسیار پیشرفته مهندسی و پیشرفتهای تکنولوژیکی نوعی سلاح مطلق میباشد. علاوه بر این مشکل در رابطه با قابلیت زندگی اجتماعی مفاهیم متعدد اخلاقی برای کنترل ذهن در نظر گرفته شده است همچنین میتوان دریافت که علم بعنوان یک روش معرفتشناختی با روحیات و اصول اخلاقی به طور پیچیدهای همخوانی دارد که ثبات و توسعه جامعه جهانی را تضمین میکند.
نروبیولوژی الکترومغناطیسی
آیا پیشرفتهای علمی و فنی مدرن به ذهنخوانی و دستکاری ذهن کمک میکند؟ در ادامه به نروبیولوژی الکترومغناطیسی خواهیم پرداخت. بنظر میرسد که دستکاری الکترومغناطیسی ذهن بر خلاف ذهنخوانی حقیقت دارد. فناوریهای نروبیولوژیکی الکترومغناطیسی نوعی فناوری هستند که بطور خاص بر سیستم عصبی مرکزی مغز تمرکز دارند . این فناوریها از واسطهای ضروری بین مغز و سنسورهای فنی استفاده میکنند. انواع مختلفی از نروبیولوژیها وجود دارد مانند: مغزنگاری مغناطیسی، تصویربرداری رزونانس مغناطیسی (MRI)، کنترل و تحریک مغناطیسی استاندارد مغز انسان.
در مغزنگاری مغناطیسی فعالیتهای الکتریکی مغز توسط مجموعهای از سنسورهای کوچک مغناطیسی که در نزدیکی سر تعبیه شدهاند، ثبت میشود. یک کامپیوتر نیز اطلاعات را از مغز گرفته و تبدیل به توزیع سه بعدی از فعالیتهای مغز میکند تعداد سنسورها هم اکنون به صد رسیده که این سنسورها مشخص میکنند که چه تعداد از قسمتهای مغز با توجه به فعالیت خود میتوانند تصمیمگیری کننده توزیع سه بعدی از فعالیتهای مغز یک الگوی متغیر با زمان میباشد. بازههای زمانی میلی ثانیهای برای محققان در دسترس میباشد.
MRI از اصول دیگری جهت اسکن مغز برای ساختار و توزیع شیمیایی و یا ترکیببندی عنصری استفاده میکند. در اینجا در بافت کوچکی از مغز اتمهای میدان EM خارجی برانگیخته شده و منجر به تابندگی EM از خودشان میشود. این تابشها توسط آشکارسازهای ویژهای گرفته میشوند. منطقه تحریک بطور متوالی سراسر مغز را فرا میگیرد. سپس یک رایانه توزیع سه بعدی عنصر شیمیایی وارد شده به مغز را بازسازی میکند.
ساختارهای بیوفیزیک مانند عروق، استخوان، بافت نرم و... ترکیبات شیمیایی خاص خود را دارند که با توجه به وضعیت فیزیولوژیکی آنها تغییر میکنند. بنابراین توزیع عناصر به خوبی نشان میدهد که مغز چیست و چگونه کار میکند؟ دقت زمان و مکان این روش میلی ثانیهای و میلی متری بوده و وابسته به تخصص فرق میکند. به عنوان مثال فعالیت MRI بر روی فرایندهای سریع تحریک مغز با بهترین دقت زمانی و بدترین دقت مکانی تمرکز میکند.
واضحترین نتایج اثرات عصبی که در معرض میدانهای EM قرار گرفتهاند با استفاده از روش تحریک وکنترل الکترومغناطیسی مغز (TIMS) بدست میآیند که در این روش از پالسهای کوتاه انرژی مغناطیسی برای شبیهسازی سلولهای عصبی مغز استفاده میشود.
برخلاف TMS در تحریک الکترومغناطیسی ساده از میدانهای مغناطیسی و الکتریکی به مراتب سادهتر و یکنواختتر استفاده میشود این روش در درجه اول برای تحقیقات علمی اساسی با هدف تعیین مکانیزم تزریق EM پایه مورد استفاده قرار گرفت. علت استفاده از این روش سادگی و سهولت در نظارت تمام پارامترهای EM ارائه شده میباشد و همچنین تا حدود زیادی مورد استفاده قرار گرفته بطوری که نیاز به ارجاع به هیچ منبعی نمیباشد. کتابهای (Bersani, 1999 , Binhi, 2002) طرحها و نتایج بسیاری از مطالعات اصلی را ارائه داده و یک دیدگاه یکپارچه در مورد تاثیرات زیستی EM غیرحرارتی که میتواند یک انتخاب منطقی برای معرفی زیست الکترومغناطیس باشد، فراهم میکند.
معیارهای انتخاب آثار
معیارهای مورد استفاده برای انتخاب نوشتههای علمی و غیرعلمی به شرح زیر است؛
تمام مدارک غیر علمی برای کنترل ذهن EM به گروههای زیر دستهبندی میشود. 1) داستانهای اخبار نمایشی 2) مقالات مجلات نظامی3) اسناد امنیتی محرمانه. شواهد نشان میدهد که ساختارهای دولتی از سلاحهای کنترل مغز استفاده میکنند البته مطالب روزنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته و فقط در تعداد محدودی از اسناد اشاره شده است. همانند مقالات و مدارک نظامی از آنجا که هیچ روشی برای کسب اطمینان در این موارد وجود ندارد تا جایی که ممکن است از اظهار نظر پرهیز شده است.
پیش از ایجاد یک برنامه تحقیقاتی نظامی در یک جهت خاص نیاز به دانش علمی پیشنیازی و مقدماتی برای ایجاد مفهوم نظامی وجود دارد. بعنوان مثال قبل از تولید اولین سلاح هستهای در سال 1944 دوره طولانی مدتی برای تحقیقات علمی در نظر گرفته شد که این دوره به کشف ماهیت رادیواکتیویتی در سال 1896 و کشف ساختار اتمی هستهای در سال 1911 اختصاص داده شد. یک مثال واضحتر توسعه تفنگ مایکروویو میباشد که برای کنترل جمعیت با استفاده از شوک حراراتی استفاده میشود. میدانهای EM مایکروویو و RF که میتوانند به بافتهای بیولوژیکی گرما دهند، دهها سال است که شناخته شدهاند. اما در حال حاضر تکنولوژیهای مدرنی توسعه یافته که اجازه تولید پالس مایکروویو میلیثانیهای با سطح قدرت هزار مگاواتی را میدهد. یعنی ایجاد یک سلاح مایکروویو به وقوع پیوسته است.
تحقیقات نظامی ممکن است حاوی اطلاعات مخفی باشند. در عین حال این تحقیقات با بررسیهای علمی مفاهیم شناخته شده سر و کار دارند. بعنوان مثال علم امواج مغز و سایر پروژهها توسط DARPA(شرکت پروژه تحقیقاتی پیشرفته دفاعی) حمایت میشود که نشان میدهد چگونه موسسات نظامی برای تحقیقات مغزی و عصبی سرمایهگذاری میکنند. بنابراین این موضوع یک تکنولوژی یا دانش فنی است نه یک مفهوم علمی که معمولا دارای اطلاعات مخفی است.
به این ترتیب دلایل زیادی وجود دارد که فکر کنیم نشریات عمومی و علمی در دسترس، حاوی شواهد صریحی هستند که نشان میدهند تابش و میدان EMقادر به کنترل ذهن انسان هستند. با این حال مطالعات علمی مستقیم در مورد کنترل ذهن EM در مجلات دولتی یافت نشده است.
آیا میتوان این مطالعات را دستهبندی کرد؟ Forman در سال 1950 یعنی دوره تشدید مطالعات سلاح هستهای، یادآور میشود که تعداد مقالات جمعآوری شده در مجلات فیزیک آمریکا حدود 50000 تا بود. او معتقد است که احتمالا تنها درصد کمی از گزارشات طبقهبندی شده امنیتی در مورد فیزیک و کاربردهای فنی نظامی آنهاست.
این درصد تنها شامل توسعه دستهبندی نشده از تکنولوژیهای مربوطه میباشد که در مطبوعات عمومی توضیح داده شدهاند.
در اصل مطالعات در مورد کنترل ذهن EM میتواند بر اساس 1)دانش فعلی 2) واکنش مغز به EMها 3) اثرات بیولوژیکی EMFهای ضعیف، انجام شود. بنابراین روشهایی انتخاب و بررسی شدهاند که از این روشها در تحقیقات اثر EMFها در مغز و در نشریات اثر بیولوژیکی و نرولوژیکی میدانها در اصل مطالعات در مورد کنترل ذهن EM میتواند بر اساس 1) دانش فعلی 2) واکنش مغز به EMFها 3) اثرات بیولوژیکی غیرحرارتی EMFهای ضعیف باشد. بنابراین روشهایی انتخاب و بررسی شدهاند که از این روشها در تحقیقات EMFها در مغز و در نشریات آثار بیولوژیکی و نرولوژیکی میدان و تابشهای EM ضعیف و فوق قوی استفاده شده است. برای رسیدن به دیدگاه علمی و پیشرفت در این جهت در آثار علمی اصلی تمرکز بر روی قدرت، فرکانس، پارامترهای زمان و پارامترهای عصبی اندازهگیری شده و کاربرد احتمالی در کنترل ذهن میباشد.
نگاه تاریخی به تحقیقات در مورد کنترل ذهن EM
خلاصهای از تاریخچه تحقیقات کنترل ذهن EM در ایالات متحده آمریکا، شوروی سابق و روسیه آورده شده است. لازم به ذکر است که این بررسی کلی عمدتاً بر اساس مقالات، روزنامه و کتابهایی است که از طریق آنها فرایند بررسی برای نشریات علمی انجام نمیگیرد. همچنین مقالات روزنامهای مورد علاقه ما اطلاعاتی را ارائه میدهند که به سختی ممکن است بررسی شود. بنابراین اطلاعاتی که ارائه خواهد شد برای جهتگیری کلی میباشد. با این حال در برخی موارد مدارک واضحی وجود دارد که اظهارات یک بررسی را فراهم میکند.
اصطلاح نشریات عمومی به معنای آثار منتشر شده توسط مجلات علمی میباشد که توسط متخصصان تحت شرایط سخت برای ارائه اطلاعات کامل ضروری جهت نشان دادن نتایج حاصله، نوشته میشوند.
تاریخچه سلاحهای EM در آمریکا در بسیاری ازمنابع علمی باز مانند ( Phillips و همکاران در سال 2006) وجود دارد. تعدادی از حقایق در مورد تاریخچه سلاحهای EM در ایالات متحده که نشان دهنده تعدد عقاید میباشند در (Welsh,2003) ارائه شده است. بیشتر این تاریخچهها در مورد برنامههای نظامی هستند که از تابشهای EM بعنوان یک عضو برای آسیبرسانی و کنترل رفتار مردم استفاده میشود.
در دهه 1950 یک پروژه تحقیقاتی کنترل ذهن با نام MKULTRA که از پروژههای قبلی BLUEBIRD و ARTICHOKE نشئت گرفته بود توسط سازمان سیا راهاندازی شد. فعالیتهای موجود در MKULTRA در رابطه با تحقیق و توسعه مواد شیمیایی، بیولوژیکی و رادیولوژیکی بودند که در عملیاتهای مخفی برای کنترل رفتار بشر مورد استفاده قرار میگرفتند. شواهد کمی وجود دارد که نشان میدهد این پروزه شامل استفاده از EMF برای تغییر عملکرد مغز بود. این پروژه تا اواخر دهه 1960 به تدریج تا زمان کاهش حمایت مالی ادامه یافت. در دهه 1970، بعد از اینکه مشخص شد که سازمان سیا آزمایشهای غیرقانونی را بر روی شهروندان آمریکایی انجام داد، این پروژه ارزش اخلاقی منفی پیدا کرد. بر اساس اسناد محرمانه (MKULTRA subproject 119,1960) میتوان گفت که سازمان سیا علاقه خاصی به مطالعه فعالسازی رفتار انسان توسط ابزار کنترل از راه دور دارد. با این حال شواهدی وجود ندارد که نشان دهد پیشرفت قابل ملاحظهای در کنترل افراد از طریق تکنیک کنترل ذهن از راه دور حاصل شده است.
سیگنال مسکو که در سال 1960 کشف شده بود باعث نگرانی تعداد زیادی از ساختارهای نظامی غرب شد. در این سیگنال هدف این بود که قدرت سیگنال در محدوده فرکانس پایینتر از سطح ایمن پذیرفته شده توسط استاندارد ایمنی EM آمریکا باشد.
با این حال اثرات ممکن بر روی سلامتی با قرار گرفتن در معرض مایکروویوهای EM ضعیف باید جدی گرفته شود. در سال 1965 پنتاگون پروژه PANDORA را راهاندازی کرد که یک پروژه علمی مخفی برای بررسی تاثیرات بیولوژیکی و رفتاری مایکروویوها بود. پروژه شامل سازمان CIA، DARPA، ارتش و نیروی دریایی بود که نتایج این پروژه قطعی نبود و لذا علاقه کاهش یافت و PANDORA در سال 1970 پایان یافت. در مورد PANDORA این نظر وجود دارد که بخش نظامی ایالت متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سعی داشتند که حداقل در پایان پروژه شایعه پراکنی کنند که در نهایت این شایعه زیاد طول نکشید. با این حال باید تاکید کرد که نتایج غیرقطعی در مورد کنترل ذهن EM در مقایسه با اثرات بیولوژیکی غیرحرارتی EMFها بدست آمده است. از آن زمان تابحال توسعهها ادامه یافته و اکنون علیرغم فقدان سرمایهگذاری بدلیل مخالفت تولیدکنندگان سیستمهای مخابراتی تلفن همراه و لوازم خانگی برقی، شواهد فراوانی برای چنین اثرات غیرحرارتی EMFها وجود دارد.
در سال 1957 WRAIR (موسسه تحقیقات ارتش والتردید) و DARPA تحقیقاتی را در مورد استفاده احتمالی از صوت مایکروویو برای انتقال بیسیم صدا استفاده کردند. اثر صوتی مایکروویو شامل شنیدن پالسهای کوتاه مایکروویو EM میباشد که به سر انسان تابش داده میشود. این اثر بر اساس توسعه حرارت غیر یکنواخت بر روی بافت زنده جمجمه میباشد که پالسهای صوتی را تحت عنوان مایکروویوهای پالس ایجاد میکند. از آن به بعد این اثر به طور کامل مورد مطالعه قرار گرفت و نشان داده شد که تنها در قدرتهای مایکروویو نسبتاً بالا موثر است بدین ترتیب کاربرد آن به عنوان یک روش کنترل ذهن EM مخفیانه بطور قابل ملاحظهای کاهش یافت. با این حال آزمایشگاه تحقیقاتی نیروی هوایی کارهای مربوط به مایکروویو شنوایی را که از سال 1994 تا 2002 ادامه داشت، حمایت کرد. این کار در قرارداد SBIRF41624 تحت عنوان برقراری ارتباط از طریق اثر شنوایی مایکروویو شناخته شد. و نتایج این کار هنوز به صورت دستهبندی شده وجود دارد که در پاسخ نیروی هوایی آمریکا به درخواست FOIA در سال 1999 مشهود میباشد.
در سال 2005 چندین موسسه ایالت متحده آمریکا و DARPA پروژه BICA (بیولوژیکی الهام گرفته از ساختار شناختی) را با هدف ترکیب دانش علوم انسانی، روانشناسی و رایانه به منظور نقشهبرداری و مهندسی ذهن انسان آغاز کرد که هم اکنون این پروژه بسته شده است. همچنین پروژه معماری پردازش اطلاعات شناختی که به دنبال توسعه سخت افزار کامپیوتری خاص بود، بسته شده که دلیل احتمالی این امر این بود پیشرفت کافی در این پروژهها وجود نداشت.
لازم به ذکر است که طبق آخرین اطلاعات بدست آمده سازمانها و شرکتهای نظامی و امنیتی نسبت به اجرای عملی کنترل ذهن EM بسیار دور هستند. ابتکارات جدید در این زمینه محدود میباشد. این محدودیتها در افرادی است که نظامی بوده و میتوانند از طریق الکترودهایی که در مغزشان قرار گرفته دستورات را دریافت کرده و بر تجهیزات نظارت کنند صدها الکترود میتواند در مغز افراد قرار گرفته شود با این حال کنترل ذهن EM هنوز هم مورد بحث میباشد.
از میان 10 فناوری جدید سلاح تنها سه مورد از آنها بر اساس اشعه ماورای بنفش EM کار میکنند که عبارتند از : لیزرهای انرژی بالا، بمبهای مایکروویو با قدرت بالا و سیستمهای انسداد فعال (اسلحههای مایکروویو) که هر سه تا جزء تکنولوژی با قدرت بالا میباشند و تنها آخری بعنوان سلاح غیر مهلک کنترل حمایت میباشد که میتواند بر افراد تاثیر بگذارد.
پرتوهای مایکروویو با حدود THz 1/0 از EMF ممکن است به طور معمولی توسط یک آنتن 1- 2 متری تشعشع کنند که این آنتن در شرایط کنترل جمعیت بر روی یک وسیله نقلیه نصب شده است. چنین اشعهای در طی چندین ثانیه توسط پوست انسان جذب شده و منجر به درد شدیدی نمیشود. اگر افراد سریعاً از مقابل اشعهها فرار نکنند ممکن است آسیبهای جدی ایجاد شود. آزمایشات نشان میدهد که زمانی که اسلحههای مایکروویو در جاهایی که ساخته میشود مورد استفاده میگیرد بعلت بازتاب از سطح ساختمانها، زمین و آب نقاط داغ ایجاد میشود که دراین حالت حداکثر قدرت اشعه بیشتر از پرتو اصلی میشود. چنین سلاحهای EM تنها باعث پاسخهای اجتنابی شده و هیچ ارتباطی با کنترل ذهن EM نخواهد داشت که بتواند بطور مخفیانه تاثیر غیر قابل فهم در افراد ایجاد کنند. با این حال از نظر فنی هیچ مانعی برای استفاده از پرتوهای مایکروویو با قدرت نفوذ کم در مغز انسان وجود ندارد البته تا حدی که قوانین فیزیکی اجازه میدهند.
دادههای مربوط به سلاحهای EM در اتحاد جماهیر شوروی و روسیه کمتر از آمریکادر دسترس است. اطلاعات در این مورد ممکن است در روزنامهها و اینترنت یافت شوند و تعداد مقالات مجلهای محدود میباشد. برخلاف دادههای علمی، صحت این نوع از اطلاعات به سختی قابل آزمایش بوده و نیاز به مطالعه جداگانه دارد. برخی حقایق و نظرات کوتاه که از کتاب (Kandyba) برگرفته شدهاند و بر اساس تجربه شخصی نویسنده میباشند، ارائه شده است.
در سال 1853، A.Butlerov یک شیمیدان برجسته معاصر فرضیهای را مطرح کرد که جریان عصبی درون اندامها با جریان الکتریکی درون رساناها یکسان میباشد و فرض میشود که مغز افراد مختلف از طریق سیگنالهای انتقالی الکتریکی میتوانند ارتباط برقرار کنند. این فرضیه توسط Yu در سال 1877 و توسط Okhorovich و V.Bekhterev در سالهای 1910 – 1920 توسعه یافت. Bekhterev برای اولین بار در جهان موسسه تحقیقات مغز و فعالیتهای روانی را تاسیس کرد. در سال 1913 پروفسور V.Pravdich اولین EEG را ثبت کرد و در سال 1920 P.PLazerv طبیعت الکترومغناطیسی تاثیرات ذهنی را در نظر گرفت . در سال 1923، B.hazhinskii محقق یک موسسه دانشگاهی وسیلهای را برای تولید امواج نوسانی EM مشابه با امواج طبیعی مغز ارائه داد که منجر به تفکر مصنوعی کنترل افراد از راه دور و در نتیجه سلاحهای EM شد.
از سال 1932، L.Vassiliev و S.Turlygin به مطالعات در مورد هیپنوتیزم روانی، ماهیت فیزیکی آن و نقش تابش EM در ایجاد آن پرداختند. S.Turlygin فرض کرد که امواج مغز همان امواج EMبا طول موج 1/2 – 8/1 میلیمتر میباشند با این حال او اشاره کرد که تشعشعات مغزی در برخی از جنبهها با اشعه ماورای بنفش تفاوت دارد. در سال 1959 کتابی تحت عنوان " پدیدههای اسرارآمیز ذهن انسان" توسط L.Vassiliev و روزنامهای تحت عنوان " انتقال رادیویی افکار" در 15 نوامبر در Pravada به چاپ رسیدند. فناوری انتقال اطلاعات دراز مدت در دهه 1960 در انجمن علمی و فنی مسکو در زمینههای مهندسی رادیو، الکترونیک و ارتباطات و در موسسه اتوماسیون و الکترومغناطیس از آکادمی علمی بخش سیبری اتحاد جماهیر شوروی مورد مطالعه قرار گرفت.
با توجه به شایستگی علمی این مطالعات که محصول زمان خود میباشد مهم است که به ارزش تاریخی این آثار تاکید شده و به پیشگامان فناوری عصبی EM ادای احترام شود. بسیاری از پروژههای تحقیقاتی به منظور کاربردهای پزشکی RF ناشی از EMها و اثرات بیولوژیکی آنها انجام شده است که این مطالعات در دهه 1930 در موسسه پزشکی تجربی اتحاد جماهیر شوروی و در موسسه ملی فیزیک درمانی انجام میشد.
در دهههای 1960-1950 کار برای استانداردسازی EMFها در موسسات تحقیقاتی بهداشت و درمان حرفهای و در موسسات بهداشت عمومی در حال انجام بود. اصل روششناسی استانداردسازی بهداشت که در اتحاد جماهیر شوروی مورد استفاده قرار گرفت شامل مطالعات زیر میباشد. a. مطالعات آزمایشگاهی کوتاه مدت در مورد حیوانات آزمایشگاهی که در معرض EMFهای با شدت کم قرار گرفتند. b . آزمایشات طولانی مدت با شدت کم c . تحقیقات بهداشتی و بالینی – فیزیولوژیکی از سلامت عمومی داوطلبان و افرادی که در مناطق نزدیک منابع EMF زندگی میکنند که این تحقیقات تحت شرایط نسبی مربوطه انجام میشود.
در اتحاد جماهیر شوروی اولین استاندارد مقررات موقت بهداشتی کار با ژنراتور موج سانتیمتری میباشد که توسط وزارت بهداشت این کشور در سال 1958 تصویب و اجرا شد. این استانداردها متناسب با سطوح استانداردی میباشند که میدانهای مغناطیسی EM را در محدوده ی فرکانس GHz 30 – MHz 300 و MHz 300 - KHz 100 برای پرتودهی حرفهای در نظر میگیرد.
آزمایشهای جامع برای توجیه EMFهای مجاز برای مردم در موسسه بهداشت و بیماری آکادمی علوم پزشکی اتحاد جماهیر شوروی (در حال حاضر موسسه پزشکی حرفهای در مسکو) در موسسه تحقیقات حفاظت از محیط زیست اتحاد جماهیر شوروی، در شورای مرکزی اتحادیه کارگری شوروی و در اتحادیه بینالمللی استانداردسازی دستگاه ساخت و ساز انجام شد.
این کارهای عمومی در سطوح امنی EM به وضوح و بطور مسلم نشان دادهاند که اشعههای EM ضعیف بر انسان تاثیر میگذارند که یکی از آسیبپذیرترین سیستمهای فیزیولوژیکی انسان سیستم عصبی او میباشد.
در ایالات متحده آمریکا در سال 1966 اولین استاندارد ملی ایمنی الکترومغناطیسی در محدوده فرکانس رادیویی توسط موسسه ملی استاندارد ایالت متحده منتشر شد. سطح استاندارد امنیت اتخاذ شده در شوروی با آمریکا بسیار تفاوت دارد. استاندارد غربی اجازه میدهد تا افراد بیشتر در معرض تابشهای قدرتمند EM قرار بگیرند. این نشان دهنده کمبود دانش در رابطه با مبانی نظری پدیده و تفاوت روشهای مختلف علمی آن میباشد. این ناپایداری حتی در حال حاضر ادامه دارد و از نظر تاریخی روسیه یکی از نقاط مرکزی برای مطالعه اثر بیولوژیکی EMFها میباشد. به عنوان مثال موسسه بیوفیزیک تئوری و تجربی و موسسه بیوفیزیک سلولی دانشگاه علمی روسیه در جهت مکانیزم اثرات EMFها بر روی سیستمهای بیولوژیکی تحقیق میکند. این تحقیق یکی از اصلیترین و مهمترین بخشهای نشریات در زمینه مربوط به اثرات غیرحرارتی میباشد.
انگیزه قوی برای تحقیق در مورد اثرات بیولوژیکی تابش الکترومغناطیسی توسط مدرسه N.D.Devyatkov در اتحاد جماهیر شوروی سابق ایجاد شد که در این مدرسه در دهه 1960 ژنراتور EMتابش مایکروویو توسعه یافت. این کارها در خارج از کشور انجام میشد و از همان ابتدا روشن شد که مایکروویوها دارای اثرات بیولوژیکی هستند و علاقه خاصی به این واقعیت وجود داشت که قدرت مایکروویو کم میباشد و نمیتواند بطور قابل توجهی در بافتها گرمادهی کند. در عین حال کوانتوم انرژی تابشی دو مرتبه کوچکتر از اندازه انرژی مشخص ناشی از تغییرات شیمیایی KT شده، علاوه بر این اثرات مایکروویو تنها در فرکانسهای انتخابی قابل مشاهده میباشند که این فرکانسها دارای ماهیت غیرحرارتی بوده و به مدولاسیون فرکانس پایین بستگی دارند. محققان ابزاری را برای مطالعه اثرات بیولوژیکی امواج کوتاه EM کشف کردند که این امواج پتانسیل موثری در ذهن انسان داشتند.
همانطور که بحث شد در سال 1960 سفارت ایالت متحده در مسکو توسط تابش EM سطح پایین بمباران شد. این واقعیت مستلزم رشد جهانی تحقیقات نظامی در زمینه سلاحهای مایکروویو میباشد.
در سال 1970هیئت دولتی کارشناسان علمی هیپنوتیزم روانی در راستای ایجاد دبیر کمیته مرکزی مجلس CPSU تشکیل شده در دهه 1970مراکز تحقیقاتی پیشرو درباره اشعه مغزی در مسکو، لنینگراد، کیف، نووسیبرسیک، مینسک، روستوف، آلماآتا، گورکی، پرم و سوردولوسک مطالعه کردند. در کیف راهحلهای فنی در کارخانه آرسنال و مسائل اساسی در انجمن تولید علم Otklik توسعه یافت. دومی توسط مقررات دولتی شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی تاسیس شد. بسیاری از آزمایشها با همکاری N.Kulagina انجام شد که میتوانند ابزارهای اندازهگیری فیزیکی را از لحاظ ذهنی تحت تاثیر قرار بدهند. این اثرات در مطالعات مکرر بسیاری از دانشمندان معروف در موسسات مختلف مستند شدهاند و در مورد ماهیت الکترومغناطیسی این اثرات بحث شده است.
حدوداً از سال 1973 کارهایی که در این راستا انجام شدهاند، طبقهبندی شدهاند. در سال 1973 اولین نصب انجام شد و مورد آطمایش قرار گرفت که منجر به خواب رفتن افرادی میشد که در معرض تابشهای EM مایکروویو بودند. این کار توسط موسسه رادیو الکترونیک آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی انجام شد و برخی نتایج موثر پس از آزمایش بر روی یک واحد نظامی ارائه شد.
به سختی میتوان بررسی کرد که آیا اطلاعات فوق درست هستند یا خیر؟ با این وجود برخی از نتیجهگیریها ممکن هستند مانند تحلیل وقایعی در مورد مایکروویوهایی که منجر به خواب میشوند. علی رغم اهمیت بالقوه این اطلاعات تعداد محدودی از مطالعات در نشریات علمی در این باره وجود دارد. EM مستقیمی که موجب خواب میشود در برخی جاها مانند (subbotina و همکاران) با قرارگیری در معرض RFEMF و در (Bankov,1972 , Wank) با قرارگیری در معرض میدانهای ELFEM وجود دارد. تعداد زیادی از مطالعات در این زمینه انجام شده است که در آنها فقط اثرات غیرمستقیم EMFها در خواب یافت میشود. در این مطالعات انواع اختلالات خواب که ناشی از قرارگیری در معرض EMFها میباشد، بیشتر مورد بحث قرار گرفته است. نکته جالب این است که هیچ مانعی برای محققان در تغییر فرکانسها، قدرتها و مدولاسیون مایکروویوهایی که برای ایجاد خواب استفاده میکردند وجود نداشت. با این حال این کار بطور آشکار انجام نمیشد و زمانی انجام میگرفت که تاثیر داشته باشد. تنها مایکروویوهایی که برای پژوهشگران غیرنظامی قابل دسترس نبود مایکروویوهایی با قدرت بالا بودند که به احتمال زیاد چنین مایکروویوهایی در تحقیقات نیمه نظامی در سال 1970 در امواج رادیویی ایجاد کننده خواب مورد استفاده قرار میگرفت. چنین مایکروویوهایی نه تنها بر سطح بدن بلکه بر عمق اعضای بدن نیز تاثیر دارند که پاسخ بیولوژیکی اعضای بدن را متلاشی کرده و ممکن است موجب خواب شوند. سناریوی دیگر شامل اثر شنوایی مایکروویو میباشد که اطلاعات مربوط به این تحقیق، نوسانات صوتی ناشی از مایکروویو مغز را ایجاد میکند که این کار فقط در قدرتهای بالا ممکن است به هر حال مایکروویوها با قدرت بالا دارای تاثیرات حرارتی بوده و ارتباط کمی با موضوع این بررسی دارند.
در طی 10 سال مرکز تحقیقات هماهنگی Otklik از نظر مالی تامین شده است. با توجه به نشریات موجود، دستاورد اصلی این مرکز حق ثبت اختراع آن میباشد که این اختراع مربوط به یک سری از فعالیتها در راستای ایجاد روش درمان پزشکی برای نقاط فعال زیستشناختی است که در معرض تابشهای ضعیف مایکروویو قرار گرفتهاند. مشاهدات گوناگونی در رابطه با اثرات بیولوژیکی غیرحرارتی مایکروویوها وجود دارد از جمله این اثرات میتوان به اثرات ناشی از نویز مایکروویوهااشاره کرد و هیچ نتیجه برجسته دیگری وجود ندارد.
در سال 1982دولت، موسسه مسائل فیزیک و فناوری را با استفاده از وزارتخانه مهندسی ابزار تاسیس کرد. با توجه به محتویات کتابهای منتشر شده، اثرات بیولوژیکی میدانها و تابشهای EM ذکر شده است. در آن زمان نویسنده این مقاله (VB) وابسته به بخش نظری سازمان بود و مشغول به بررسی مکانیزمهای فیزیکی بود که بتواند دریافت EMF بیولوژیکی را توضیح دهد. چند مجموعه از آثار موسسه که در سالهای 2001-1989 منتشر شد، نشان میدهد که ایده قابل توجهی در رابطه با ماهیت نظری یا تجربی این اثرات وجود ندارد اکنون این موسسه به طور قابل توجهی افت کرده و دیگر مرکز تحقیق بیوالکترومغناطیس نمیباشد.
در سال 1982 یک آزمایشگاه برای تحقیق در مورد تابشهای انسان و اعضای بدن انسان ایجاد شد. در مدت کوتاهی از تحقیقات فشرده، نتایج منتشر شده نشان میدهندکه هیچ تابش دیگری بغیر از تابشهایی که در فیزیک مدرن شناخته شدهاند وجود ندارد.
در سال 1982 کمیته ملی علوم و تکنولوژی شورای حکومتی اتحاد جماهیر شوروی قانون شماره 724/1 برای انتصاب مرکز فناوریهای غیرمتعارف SCST اتحاد جماهیر شوروی صادر کرد. یک سال بعد این ساختار به شکل یک مرکز علمی فنی میان رشتهای برای تکنولوژیهای غیر متعارف به حالت شرکت غیردولتی در آمد.
در سال 1996 موسسه بینالمللی فیزیک نظری و کاربردی (IITAP) تحت حمایت آکادمی علوم طبیعی روسیه که یک سازمان جامعه مدنی میباشد بسیاری از دانشمندان معروف را با هم متحد کرد( با آکادمی علوم رسمی روسیه اشتباه گرفته نشود) تعداد کارکنان بین 3 تا 30 وابسته به حمایتهای مالی موجود، متغیر بود. هدف اصلی این سه موسسه که توسط دکتر Akimor رهبری میشوند، بررسی میدانهای تحت عنوان میدانهای پیچشی و تکنولوژیهای مرتبط با آنها بود. در سال 1990 من در سازمان SCST ثبتنام کردم و در آنجا مشغول به کار شدم و پس از آن تا سال 2000 در موسسات دخترانه بودم یعنی حدود 10 سال.
این موسسات به ویژه موسسه ISTCVENT اغلب در اینترنت، روزنامهها، کتابها و مجلات مشهور به عنوان یک موسسه پیشرو بودند که ژنراتورهای روانگردان را توسعه داده و تحقیقات فراوانی را در زمینه روانشناسی گسترش دادند. در این موسسات توجه فراوانی به انجام این تحقیقات شده است و چیزی در مورد نتایج این مطالعات ذکر نشده است با ابن حال از نظر نویسنده این مقاله که یکی از محققان برتر این موسسه بود نتایج بیشتر ناامید کننده بود تا رضایتبخش.
هیچ گونه فیزیک خاصی در ورای ژنراتورهایی که Akimov معرفی کرد، وجود نداشت. ژنراتورها با تفاوت اندکی در ساختار در چندین نسخه منتشر شدند. این ژنراتورها توسط Akimov به طور عمده در میان محققان و در موسسات غیردانشگاهی برای بررسی اثرات احتمالی میدانهای پیچشی و بررسی اثرات احتمالی ناشی از ژنراتورهایی با طرح خاص توزیع شدند. بر اساس این مطالعات ژنراتورها دارای اثرات قابل اندازهگیری توسط سیستمهای فیزیکی، شیمیایی و یا بیولوژیکی میباشند. با این حال با توجه به دانش موجود هیچ یک از موسسات دانشگاهی نتیجهای را با قرارگیری در معرض میدانهای ناشی از این ژنراتورها بدست نیاوردند و هیچ یک از مطالعات آکادمی تدریجی سازماندهی نشدند.
همانگونه که گفته شد هیچ اطلاعات قابل اعتمادی در رابطه با محصولات صنعتی این ژنراتورها و تحقیقات در مورد تاثیرات میدانهای پیچشی در کنترل ذهن وجود ندارد.
ژنراتورهای میدان پیچشی با تواناییهایی که دارند در مقایسه با آثار مخترعان دیگر در بین کشورهای بلوک سابق شوروی و فدراسیون روسیه بیشتر شناخته شده هستند. به عنوان مثال گزارش ( Lam و Maire) اطلاعاتی را در رابطه با ژنراتورهای روانگردان فراهم میکند که توصیف علمی آن موجود نیست.
عدم رعایت اثرات متمایز ژنراتورهای میدان پیچشی لزوماً به معنای عدم وجود در اثراتی نیست که مغایر با علم امروزی است. میدانهای پیچشی به عنوان یک مدل ریاضی هستند که ممکن است بعداً در دنیای واقعی فیزیک پیدا شوند. در حال حاضر میدانهای پیچشی به عنوان پایههای فیزیکی فوق طبیعی در نظر گرفته میشوند.
تکنولوژی سلاحها بر اساس پدیدههای فوق طبیعی به مدت دهها سال مورد بحث واقع شد. این مقاله نتایج چند مطالعه طبقهبندی نشده را بیان میکند( در واقع نام مطالعات را ذکر میکند) تا حدودی کلمه پدیده به معناهای تله پاتی، پیشبینی، حرکت اجسام به وسیله ارواح، تجربه خارج شدن روح از بدن و ... میباشد که دارای اثرات واقعی بوده و احتمالاً از مبداء الکترومغناطیسی برای نیازهای نظامی استفاده میشود.
با اشاره به گزارش قدیمی طبقهبندی شده الکساندر مینویسد که: واقعیت وقایع فوقطبیعی توسط محققان شوروی پذیرفته شده و انها به دنبال نظریههایی برای توضیح و مطالعه این وقایع میباشند. بعدها شورویها تکنیکهایی را برای کنترل و فعالسازی دانشهای کاربردی فراروانشناسی توسعه دادند. میزان اطلاعاتی که از سوی شوروی مورد تایید علمی قرار گرفته زیاد است. این بیانیه قطعی نشاندهنده وضعیت هنر نیست. البته عجیب است که نویسنده نمیتواند اختلاف عقاید بین دانشمندان شوروی سابق را با در نظر گرفتن مطالعات فوقطبیعی و نتایج آنها ببیند. اکثریت قریب به وقوع محققان با وجود چنین اثراتی مخالفند. وضعیت از آن زمان تاکنون زیاد تغییر نکرده و در حال حاضر آکادمی علوم روسیه از مطالعات فوقطبیعی مانند گذشته پرهیز میکند. دلیل این امر این است که وقایع فوقطبیعی خارج از زمینه متدولوژی علم میباشند.